دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۵۱۰۶۳
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۱ - ۰۱:۲۵
یادداشت/ رقیه توسلی
سال‌های دور از خانه
تاریخ‌ها را که سیر می‌کنم سگرمه هایم می‌روند توی هم. نچ نچ کنان می‌گویم؛ آخر دیماه ۹۸ کجا، آبان ۱۴۰۱ کجا؟
آوای خزر - رقیه توسلی: وقت تعطیل شدن بچه‌ها از مدرسه است. امروز هم فوجی دانش آموز دارند از خیابان رد می‌شوند با این تفاوت که از بین شان، یکی خیلی پیله و دست برندار است و پیوسته صدا می‌زند؛ مریم، مریم، مریم، مریم... جوری که احساس می‌کنم دوستش عمدا جوابش را نمی‌دهد. درست نمی‌دانم. اما چه جای گله! که خیریت کارش درنهایت می‌رسد به من و یاد همکلاس قدیمی ام می‌افتم، یاد مریمِ دبیرستانِ نواب. مریم جان پرتلاش. یاد نویسنده‌ای که اولین کتابش وقتی رفت زیر چاپ، داغ داغ رساند دستم. قرار گذاشتیم توی کافه. حسابی با هم معاشرت کردیم و گفتیم و جشن گرفتیم. آی که چقدر کیف دارد نویسنده‌ای کتابش را خودش هدیه بدهد به آدم. با عزت و احترام و فروتنی.

امان از دست دل. وسط هزار تا کار ریز و درشت یکهو فیلش یاد هندوستان می‌کند و هوای کتاب مریم می‌افتد توی سرم. هوس تجدید خاطرات می‌کنم. چاره‌ای نیست. قِل می‌خورم سمت کتابخانه و قفسه به قفسه می‌گردم. اما هیچی. نیست که نیست. می‌روم سراغ دفترچه عنابی رنگ. لیست امانتی‌ها را آنجا یادداشت می‌کنم. حدسم درست است. بعلللله. کتاب بی زبان را داده ام به همکارم که بخواند. تاریخ‌ها را که سیر می‌کنم سگرمه هایم می‌روند توی هم. نچ نچ کنان می‌گویم؛ آخر دیماه ۹۸ کجا، آبان ۱۴۰۱ کجا، خوش انصاف!.. ورق می‌زنم... باز هم هست... یعنی اینقدر عزیزان من کژ رفتارند؟... مهر ۹۵ چه می‌گوید... به به! تیر ۹۷... شهریور ۹۹... یعنی بیست و چهار جلد کتاب را داده ام و پیگیر برگشتن شان نشدم، چرا خب؟... رعنا و خانم رحمت زاده و طاهره، شما‌ها چرا؟... می‌روم صفحات بعد آنجا استیکر غمگینی کشیده ام با خودکار و چند کلمه کد رمز. نوشته ام؛ کریستین بوبن، آرتین خاله، خط خطی... توی کاغذ بعدی نوشته ام فلان فامیل کتاب مچاله شده برگرداند عیبی ندارد... جلوتر هم می‌شوم عین برق گرفته ها. خشکم می‌زند. دو جلد کتاب محبوبم را با ترجمه عالی قرض داده ام به زن و شوهری که از هم متارکه کرده اند و حالا هر کدام رفته اند پی زندگی تازه شان یک گوشه دنیا... توی صفحات بعد مغزم سوت می‌کشد. می‌خوانم که سه نسخه از کلیدر را به کسانی داده ام که ازقضا سوءسابقه نظافت هم داشته اند. مثلا جلدپاره پس آورده اند.

دفترچه را می‌بندم و در باب قرض ندادن یاد این جمله می‌افتم که توی اینترنت خواندم؛ "یک کتاب امانت داده شده یک کتاب از دست رفته است. این را داغ دیده هایش خوب می‌فهمند. "
به مریم فکر می‌کنم و خاطرات قشنگمان. به بزرگانی که عمر و اندیشه و جان می‌گذارند برای نوشتن یک مجموعه. هرچند نمی‌خواهم تلخ باشم، اما نمی‌شود. یادم می‌ماند باید دسته بندی کنم. من بعد با خوبان کتاب، دست ودلباز باشم و عذر بعضی‌ها را بخواهم. عذر شلخته‌ها و بی خیال‌ها و باری به هر جهت‌ها را. به این مدل آدم‌ها یک عدد قاشق هم نباید امانت داد. شوخی که نیست. کتابخوان‌ها مگر نباید آداب دان‌تر و بامعرفت‌تر از کتاب نخوان‌ها باشند؟!

پی نوشت
امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند:
امانتداری، اساس و پایه دین است.
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار