دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۲۲۵۶۵
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۰۱

 آوای خزر/  محمدحسین میرابوطالبی /یکی از فالوورهای ‏angizeshi_biootiful_‎‏8486‏‎_mind‎‏ از من پرسیده «تو که این همه آموزش موفقیت می‌دی، چرا خودت یه رابطه ‏موفق نداری و مجرد موندی؟»
باید بگویم که من در زمینه روابطم(مانند بقیه زمینه‌ها) بسیار موفقم.‌ ای کاش به جای قضاوت کردن  دلیل موفق بودن روابطم را ‏می‌پرسید. ‏
پیدا کردن فردی در حد من بسیار سخت است. کسی با سطح دانش و موفقیت من می‌تواند با یک آدم ناموفق رابطه داشته باشد؟ اتفاقا ‏خیلی‌ها به این قضیه اعتراف می‌کنند و در جواب پیشنهاد من صادقانه می‌گویند: «من لیاقت تو رو ندارم.» ‏
یک بار در جلسه خواستگاری از من پرسیدند: «شما ماشین و خونه دارید؟» جواب دادم که هر روز صبح خودم را سوار بر بنزم در خانه ‏ویلایی فرض می‌کنم. گفتند: «پس ما یه دوری بزنیم. شما تا کی بازین؟» قانون جذب هم فکر کردن دارد؟ نمی‌دانی هر چیزی را که ‏تصور کنی به آن می‌رسی؟
من یک داستان عشق و عاشقی موفق هم دارم. مثل خودم ادمین پیج موفقیت بود. تخصصش آموزش تضمینی شوهرداری موفق بود. یک ‏بار دستم خورد و به اشتباه در پاسخش ایموجی قلب فرستادم. گفت: «ببخشید چرا قلب فرستادید؟ از من خوشتون میاد؟» من توضیح ‏دادم که اشتباه فرستاده‌ام. اما پاسخی داد که به نظرم منطقی بود. گفت: «آقای محترم، اول قلب می‌فرستید و بعد می‌زنید زیرش؟ واقعا ‏خجالت آوره. چرا پنهان می‌کنید که از من خوشتون میاد؟» عاشق همین منطق و پیگیریش شدم. روز و شب به او می‌اندیشیدم. فکر ‏ازدواج با او، لحظه‌ای از سرم بیرون نمی‌رفت.‏ یک‌سال بعد، سر سفره عقد نشسته بودیم. بهترین لحظات عمرم بود. عاقد خطبه را خواند و رسید به اینجا که «آقای ادمین میلیونر، آیا ‏به من وکالت می‌دهید؟» لحظه انجام مهم‌ترین تمرین عمرم فرا رسیده بود. چشمانم را بستم و تمام خاطرات خوش موفقیت‌هایم را دوره ‏کردم. چشمانم را باز کردم و با صلابت گفتم:   «نه!» ‏ تمام زندگی دنبال فرصتی بودم که بتوانم قدرت نه گفتنم را تقویت کنم. چه فرصتی بهتر از این؟ وقتی نه‌ را در بهترین فرصت زندگیت و ‏بر خلاف میلت بگویی، دیگر در شرایط ساده برایت کاری ندارد. ‏
شاید بگویید این کار دیگر زیاده‌روی است. من آدم انتقادپذیری هستم و اشتباهاتم را قبول می‌کنم. در این مورد هم بعد از آنکه چهار ‏برادرش به سمت بن‌بست پایین محضر هدایتم کردند و اتفاقاتی که آنجا افتاد، به اشتباه خودم پی بردم. برای این تمرین باید عاشق کسی ‏می‌شدم که تعداد برادران کمتری داشته باشد. یا حداقل زورشان کمتر باشد. ‏

انتهای پیام/1005

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار