دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۳۳۳۶۱
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۰
بهزاد فراهانی از خاطره اولین حضورش روی صحنه تئاتر، زمین خوردنش و خون آمدن از دماغش می‌گوید.

به گزارش آوای خزر، بهزاد فراهانی، بازیگر، کارگردان و نویسنده شناخته‌شده تئاتر، سینما و تلویزیون از خاطره نخستین حضورش روی صحنه هنگامی که کلاس هشتم بود، گفت. 

او در این‌باره توضیح داد: «من در مدرسه، هم‌کلاس دوستانی خوب مانند مرتضی عقیلی، اصغر آقاخانی و... بودم و دوستان دیگری هم داشتم که از طریق این دوستان با آن‌ها آشنا شدم مانند بهمن مفید، رضا میرلوحی و...  ما مدیری داشتیم که با هنرمندان حرفه‌ای، روابطی صمیمانه داشت و لذا در «جامعه باربد» رفیقی پیدا کرده بود به نام تفرشی آزاد که هم بازیگر بود و هم گریمور و مدیرمان از او خواسته بود با ما تئاتر کار کند.»

فراهانی با بیان این که «من کمی لهجه داشتم و تفرشی‌آزاد به همین دلیل مرا در کلاسش نپذیرفت»، ادامه داد: «لذا من همیشه روی هِرِه پنجره می‌رفتم و تماشاگر تمریناتش بودم و او هر وقت سمت پنجره برمی‌گشت، گربه‌ای را با چشمان وَق‌زده می‌دید که دارد نگاهش می‌کند. تا این که مرا برد داخل کلاس و روی نیمکت، بغل دستش نشاند.»

او افزود: «زمانی که قرار شد پی‌یِس در دبیرستان قوام روی صحنه برود به من گفت می‌خواهم یک رُلِ قشنگ برایت بگذارم که باید امشب بازی‌اش کنی. بهت‌زده شدم، چون نه متنی داشتم و نه تمرینی کرده بودم و نمی‌دانستم می‌خواهد چه نقشی به من بدهد. گفت وقتی پی‌یِس می‌خواهد شروع شود، یک چای می‌گذاری توی سینی، می‌روی داخل، می‌گذاری جلوی رئیس که مرتضی عقیلی نقشش را بازی می‌کرد و بعد برمی‌گردی بیرون، گفتم چشم. تمرین کوتاهی کردیم و گفت حالا برو. من همه‌چیز را پیش‌بینی کرده بودم جُز چهارچوب چوبی در را، لذا یک پایم به چهارچوب گرفت و با صورت خوردم کف زمین اما سینی را در دستم نگه داشتم و بعدها فهمیدم تفرشی آزاد چون می‌دانست چه اتفاقی می‌افتد، زیر استکان چسب زده بود. من که زمین خوردم، تماشاگرها شروع به خندیدن و کف‌زدن کردند. بلند شدم و در حالی که از دماغم خون می‌آمد چای را تعارف کردم و برگشتم بیرون.»

این بازیگر ادامه داد: «وقتی آمدم بیرون، تفرشی آزاد گفت بین پرده‌های اول و دوم و دوم و سوم هم باز همین کار را می‌کنی! گفتم از دماغم خون می‌آید، گفت می‌رویم پاکش می‌کنیم، تئاتر یعنی فداکاری و باید این کار را بکنی. گفتم چشم و دو بار دیگر این کار را کردم و تماشاگران هم کف زدند. این‌طور شد که برای اولین بار در کلاس هشتم روی صحنه رفتم.»/خبرانلاین

انتهای پیام/1005

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار