
آوای خزر-رقیه توسلی: کیست که در عاشقانهی دست هایت غرق نشده باشد؟! دل نباخته باشد به ساحت ادب ت؟ کیست که بانو ام البنین را مدح نگوید؟ که نداند خیمه، عمو دارد؟ که نداند چشمان شیدا، عالمگیرند؟ که نداند عُشّاق، دودستی قلب شان را تقدیمِ یار میکنند؟
کاش میدانستید ابالفضل داشتن چه موهبت عُظمایی ست، حضرت سقا…
قرنهاست نمیشود حدیث آب و آبرو باشد و حرف اخاترین اخای دنیا نباشد. از قافله، سخن میان بیاید و نام علمدار پیش کشیده نشود. قرن هاست نمیشود حسین بن علی را بی قمربنی هاشم بر زبان جاری کرد.
کیست که محو مرامت نباشد؟! آب بنوشد و یادت نکند؟ کیست که نداند پیر و طفل و جوان تا قیامت، تشنهی دیدارند؟ که گاهی تمام جان، دخیل یک اسم میشود؟
هنوز آسمان خاکسترپاش است آقاجان. دشت شیهه میکشد. فُرات موج برمی دارد. مُغیلان در خود مچاله شده اند. اسبها رکاب نمیدهند و کربِ بلا، زبانهی آتش است. هنوز عطش بیداد میکند. هنوز عمه سادات رو به علقمه ایستاده است و سیدالشهدا سمت نهر میدود.
انتهای پیام/۱۰۰۰