دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۴۴۹۴
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۰۲

شیوانا و معرفت

 

شیوانا را به دهکده ای دور دست دعوت کردند تا برای آنها دعای باران بخواند. همه مردم ده در صحرا جمع شده بودند و همراه شیوانا دست به دعا برداشتند تا آسمان بر ایشان رحم کند و باران رحمتش را بر زمین های تشنه ایشان سرازیر نماید. اما ساعتها گذشت و بارانی نیامد. کم کم جمعیت از شیوانا و دعای او ناامید شدند و لب به شکایت گذاشتند.

یکی از جوانان از لابلای جمعیت لب به سخره گشود و فریاد زد:” آهای جناب استاد معرفت! تو به شاگردانت چه منتقل می کنی ! وقتی نمی توانی از دعایت باران بسازی حتما از حرفهایت هم نتیجه ای حاصل نمی شود. “

عده زیادی از جوانان و پیران حاضر در جمع نیز به جوان شاکی پیوستند و لب به مسخره کردن شیوانا باز کردند؛ اما استاد معرفت هیچ نگفت. و در سکوت به تمام حرفها گوش فراداد. سپس وقتی جمعیت خسته شدند و سکوت کردند به آرامی گفت:” آیا در این دهکده فرد دیگری هم هست که به جمع ما نپیوسته است!؟ “

همان جوان معترض گفت:” بله! پیرمرد مست و شرابخواره ای است که زن و فرزندش را در زلزله ده سال پیش از دست داده است و از آن روز دشمن کائنات شده است و ناشناختنی را قبول ندارد.”
شیوانا تبسمی کرد و گفت:” مرا نزد او ببرید! باران این دهکده در دست اوست!” جمعیت متعجب پشت سر شیوانا به سمت خرابه ای که پیرمرد دشمن ناشناختنی در آن می زیست رفتند. در چند قدمی خرابه پیرمرد ژولیده ای را دیدند که روی زمین خاکی نشسته و با بغض به آسمان خیره شده است.

شیوانا به نزد او شتافت و کنارش نشست و از او پرسید:” آسمان منتظر است تا فقط درخواست تو به سوی او ارسال شود. چرا لب به دعا باز نمی کنی!؟” پیرمرد لبخند تلخی زد و گفت:” همین آسمان روزی با خراب کردن این خرابه بر سر زن و فرزندانم مرا به خاک سیاه نشاند. تو چه می گویی!؟”شیوانا دست به پشت پیرمرد زد و گفت:” قبول دارم که مردم دهکده در این ده سال با تنها گذاشتن تو و واگذاشتن تو به حال خودت ، خویش را مستحق قحطی و خشکسالی نموده اند. اما عزت تو در این سرزمین نزد همه ، حتی از من شیوانا، هم بیشتر است. به خاطر کودکان و زنانی که از تشنگی و قحطی در عذابند، ناز کشیدن ناشناختنی را قبول کن و درخواستی به سوی بارگاهش روانه ساز! “

پیرمرد اشک در چشمانش حلقه زد و رو به آسمان کرد و خطاب به ناشناختنی گفت:”فکر نکن همیشه منت تو را می کشم! هنوز هم از تو گله مندم! اما از تو می خواهم به خاطر زنان و کودکان گرسنه این سرزمین ابرهایت را به سوی این دهکده روانه کن!” می گویند هنوز کلام پیرمرد تمام نشده بود که در آسمان رعد و برقی ظاهر شد و قطرات باران باریدن گرفتند. شیوانا زیر بغل پیرمرد را گرفت و او را به زیر سقفی برد و خطاب به جمعیت متعجب و حیران و شرمزده گفت:” دلیل قحطی این دهکده را فهمیدید! در این سالهای باقیمانده سعی کنید. قدر این پیرمرد و بقیه آسیب دیدگان زمین لرزه را بدانید. او برکت روستای شماست. سعی کنید تا می توانید او را زنده نگه دارید.” سپس از کنار پیرمرد برخاست و به سوی جوانی که در صحرا به او اعتراض کرده بود رفت و در گوشش زمزمه کرد:” صحنه ای که دیدی اسمش معرفت است. من به شاگردانم این را آموزش می دهم!”

انتهای پیام/1000

خبرنگار: سعید منصوری
نظرات شما
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار