به گزارش آوای خزر، یوشکا فیشر که بین ۱۹۹۸-۲۰۰۵ وزیر امور خارجه آلمان و معاون صدراعظم این کشور بود، در «پراجکت سیندیکیت» نوشت: بیماری همه گیر کووید-۱۹ (کرونا) صرف نظر از اینکه یک فاجعه در بخش بهداشت عمومی است، یک عامل تعریف کننده تاریخ با پیامدهای گسترده در توزیع ثروت و قدرت جهانی نیز به شما میرود. به نظر میرسد، با افزایش شمار اقتصادهایی که به شدت سقوط کردند و بروز تنشهای ژئوپلیتیکی، امکان بازگشت به حالت عادی وجود ندارد. به هر حال، گذشته گذشته است و باید به فکر آینده باشیم.
در ادامه این مطلب آمده است: بیماری همه گیر کووید-۱۹ وارد مرحله دوم خود میشود، زیرا کشورها به تدریج اقتصادهای خود را بازگشایی میکنند و اقدامات سختگیرانهی اجتماعی را کنار میگذارند. با این وجود، با توجه به اینکه هنوز به یک درمان یا واکسن موثر برای مقابله با بیماری کرونا در عرصهی جهانی دست نیافته ایم، به نظر میرسد که بازگشت به شرایط عادی، بیشتر در حد یک آرزو خواهد بود تا واقعیت. از این بدتر، خطر ایجاد موج دوم بیماری همه گیر کرونا در سطح محلی و منطقهای و احتمالاً در مقیاس بسیار بزرگتر است.
البته درست است که تصمیم گیران سیاسی، ارائه دهندگان مراقبتهای بهداشتی، دانشمندان و عموم مردم چیزهای زیادی را از موج اول بیماری آموخته اند. به این ترتیب، اگرچه بروز موج دوم کرونا ویروس بسیار محتمل به نظر میرسد، اما متفاوت از موج اول خواهد بود. در این مرحله، به جای یک تعطیلی تمام عیار که زندگی اقتصادی و اجتماعی را متوقف میکند، بیشتر قوانین سختگیرانه، اما هدفمند برای اعمال فاصله گذاری اجتماعی، استفاده از ماسک، برقراری ارتباطات از راه دور، کنفرانس ویدئویی و موارد دیگر مدنظر خواهد بود. اما بسته به شدت موج بعدی بیماری، این امر محتمل است که در شدیدترین حالت ممکن شاهد تعطیلی محلی یا منطقهای به عنوان یک ضرورت باشیم. دقیقاً مانند موج اول بیماری، مرحله بعدی شامل یک بحران همزمان با بروز همه گیری است.
باید به این خطر توجه داشته باشیم که اگر مجدداً بیماری از کنترل خارج شود و در سطح جهانی گسترش یابد، با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی مداوم و مشکلات ژئوپولتیکی مواجه خواهیم شد. اقتصاد جهانی در حال حاضر در رکود عمیقی به سر میبرد که به سرعت و به راحتی امکان برطرف شدنش وجود ندارد. این شرایط اقتصادی در کنار همه گیری عامل تشدید رقابت بین چین و آمریکا به ویژه در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر خواهد بود. به نظر میرسد، اگر این ترکیب از تحولات بهداشتی، اقتصادی-اجتماعی و ژئوپلیتیکی نیز به اندازه کافی برای بی ثبات سازی جهان کافی نباشد، نمیتوان فاکتور ترامپ را نادیده گرفت.
اگر رئیس جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ برای یک دوره چهار سالهی دیگر انتخاب شود، هرج و مرج فعلی جهانی به طرز چشمگیری افزایش مییابد. در حالی که در صورت پیروزی حریف دموکراتیک وی یعنی جو بایدن حداقل ثبات بیشتری را شاهد خواهیم بود. با توجه به بحرانهای رو به رشد جهانی، گفتن اینکه بشریت به یک چهارراه تاریخی نزدیک میشود، اغراق آمیز نیست. وسعت رکود اقتصادی احتمالاً تا پاییز و زمستان پیش رو آشکار نخواهد شد. احتمالاً در آن زمان شوک دیگری خواهیم داشت که بر اثر آشکار شدن جوانب رکود اقتصادی فعلی رخ میدهد. زیرا جهان به چنین انقباضات چشمگیر عادت ندارد. چه از نظر روانشناختی و چه از نظر واقعی، ما به رشد مداوم عادت داریم. حال سوال اینجاست که آیا کشورهای ثروتمند در غرب و آسیا میتوانند با یک رکود عمیق، گسترده و طولانی مدت مقابله کنند؟ حتی اگر تریلیونها دلار به عنوان محرک برای جبران سقوط کامل اقتصادی کشورها در نظر گرفته شود، باز هم این سؤال باقی است که آینده چه خواهد شد.
در بدترین سناریو که غیرممکن هم نیست، امکان دارد ترامپ مجدداً انتخاب شود و موج دوم بیماری به صورت جهانی بروز کند. در این صورت، اقتصادها به سقوط ادامه میدهند و جنگ سرد جدید در شرق آسیا شدت میگیرد. اما حتی اگر بدترین وضعیت را هم فرض نکنیم، بحران سه گانه در دوره جدید به وجود خواهد آمد. مقابله با این شرایط مستلزم بازسازی سیستمهای سیاسی و اقتصادی ملی و نهادهای چند جانبه است. حتی در بهترین حالت نیز نمیتوان توقع داشت که شرایط به حالت عادی برگردد. به هر حال، گذشته گذشته است و الان فقط آینده اهمیت دارد.
ما نباید در مورد آنچه ممکن است و باید در آینده رخ دهد، وهم و خیال داشته باشیم. بحرانهای ناشی از بیماری همه گیر چنان عمیق و گسترده هستند که ناچاراً به توزیع مجدد قدرت و ثروت در سطح جهانی منجر میشوند. جوامعی که با کسب قدرت، دانش و سرمایه گذاری لازم برای این نتیجه آماده شوند، برنده خواهند بود. کسانی که نمیتوانند پیش بینی کنند که چه چیزی در حال رخ دادن است، جزو بازندگان خواهند بود. گذشته از همهی این مسائل، مدتها قبل از بروز همه گیری، جهان در حال گذار به عصر دیجیتال بود که پیامدهای بسیار گستردهای برای ارزش فناوریهای سنتی، صنایع قدیمی و توزیع قدرت و ثروت جهانی داشت. علاوه بر این، یک بحران جهانی حتی بزرگتر از بحرانهای فعلی قابل پیش بینی است. به طول مثال، عواقب تغییرات آب و هوایی به مراتب شدیدتر از هر چیزی است که تاکنون دیده ایم و هیچ واکسنی برای حل آن مشکل وجود نخواهد داشت؛ بنابراین همه گیری کووید-۱۹ یک نقطه عطف واقعی را نشان میدهد. قرنها است که ما به یک سیستم اقتصادی-سیاسی متکی هستیم که شامل دولتهای حاکم خودمحور و صنایع تحت کنترل نظام سرمایه داری و سوسیالیسم است که با سوختهای فسیلی کار میکنند و از منابع طبیعی محدود بهره میبرند. این سیستم به سرعت در حال رسیدن به مرزهای پایانی خود است و تغییر اساسی را غیرقابل اجتناب میکند.
اکنون زمان یادگیری هرچه بیشتر از موج اول بحران سه گانه است. برای اروپا که به نظر میرسید از نظر اقتصادی و ژئوپلیتیکی بسیار عقب مانده است، شرایط فعلی فرصتی غیر منتظره برای رفع کاستیهای بارز آن است. اروپا دارای ارزشهای سیاسی شامل دموکراسی، حاکمیت قانون و برابری اجتماعی است و از دانش فنی و قدرت سرمایه گذاری نیز بهره میبرد تا به نفع اصول و اهداف خاص خود و همچنین ارزشهای قاطعانه بشریت عمل کند. تنها سوالی که باقی میماند این است که اروپاییها منتظر چه چیزی هستند تا دست به اقدام بزنند.