به گزارش آوای خزر، به نقل از شرق، ویروس کرونا امروز به کلیدواژه تمام اتفاقاتی تبدیل شده است که در جهان شاهد آن هستیم. همهگیری جهانی کرونا، بعد از تشدید تنشهای تجاری و نظامی بین آمریکا و چین و بهویژه شکلگیری جنگ تعرفهها در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ، جنگ روانی بین دولتهای جهانی را تشدید کرده است؛ اما این جنگ روانی فقط مربوط به رویارویی واشنگتن با پکن نمیشود؛ بلکه سران ایالات متحده به رهبری دونالد ترامپ در تلاشاند که از شرایط جدید جهانی به نفع خود بهره ببرند. ازاینرو است که در بحبوحه اتفاقات دیگری که همزمان با انتشار کووید-19 در همه کشورهای جهان در حال وقوع است، «دستور پنتاگون درباره بررسی تنشها در عراق و هشدار مقامات عالیرتبه این نهاد به فرماندهان مستقر در این کشور» به تیتر نخست رسانههای جهانی تبدیل میشود.
پنتاگون هفته گذشته با صدور بخشنامهای از نیروهای خود در عراق خواسته تا کمپینی برای نابودی گروههای نظامی مورد حمایت ایران آماده کنند؛ نیروهایی که به عقیده مقامات واشنگتن تهدیدشان علیه نیروهای آمریکایی رو به افزایش است؛ اما همزمان سربازان آمریکایی با چنین کمپینی هدف دیگری را هم پیگیری میکنند: قیمت نفت و گاز که با چنین کمپینی سر به فلک خواهد گذاشت. اگر بخواهیم رویکرد آمریکا را به کشورهای خاورمیانه و بهرهبرداری آن از درگیریها در این کشورها بهتر توضیح دهیم، میتوانیم به صحبت ژنرال آنتونی زینی، فرمانده سابق مرکز فرماندهی آمریکا، اشاره کنیم که میگوید «آمریکا اگر عراق و افغانستان را دوست داشت، قطعا عاشق ایران میشود». این جمله به این معناست که بهعنوان مثال اگر آمریکاییها توانستند از تنشها در عراق و افغانستان 50 درصد بهرهبرداری کنند، از تنشهای مشابهی با ایران میتوانند تا 80 درصد منفعت کسب کنند.
- ادامه بیثباتی در خاورمیانه
در اینجا سؤالی پیش میآید: در گیرودار یک بیماری همهگیر جهانی چه افرادی خطر چنین جنگی را به جان میخرند؟ دونالد ترامپ، مایک پمپئو، وزیر خارجهاش و رابرت اوبریان، مشاور امنیت ملی دولت او، افرادی هستند که از نظر تحلیلگران مسائل بینالمللی حاضرند همزمان با تجربه یک بحران جهانی دست به چنین اقدامی بزنند. آنطور که نیویورکتایمز در گزارش خود نوشته است، این سه نفر «به دنبال اقدامات تهاجمی بیشتری علیه کشورهای خاورمیانه مانند ایران و نیروهای تحت حمایت آنان هستند و تلاش دارند از فرصتی که کرونا ایجاد کرده است، برای نابودی گروههای شبهنظامی استفاده کنند؛ چراکه درحالحاضر بیشتر قوای حکومت ایران درگیر کنترل بحران کرونا هستند»؛ اما آنها نادیده گرفتهاند که در چنین وضعیتی هر اقدام تهاجمی علیه ایران صرفا تحریک ایران نیست؛ بلکه تحریک جامعه جهانیای است که تا همینجا هم علیه آمریکا و تحریمهایش علیه ایران متحد شدهاند.
شاید اروپاییها در شرایط فعلی واکنش چندانی به شاخوشانهکشیدن آمریکاییها نشان ندهند؛ اما وقتی احتمال بروز تنش امنیتی و بحران امنیتی به تبع آن افزایش یابد، همین کشورها که اکنون بهشدت درگیر ماجرای کرونا هستند، پایشان به این زمین باز میشود و آنجاست که مجبور خواهند شد برای اولین بار پس از جنگهای جهانی در کنار ایران و احتمالا جبهه شرقی با حضور روسیه قرار بگیرند. دراینمیان مانند همیشه فرماندهان نظامی آمریکا در مقایسه با رهبران غیرنظامی این کشور تمایل کمتری به یک انفجار جدید در خاورمیانه دارند. نیویورکتایمز در گزارش خود آورده است فرماندهان نظامی ازجمله مارک اسپر، وزیر دفاع و ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، درباره یک تنش نظامی شدید نگران هستند و هشدار دادهاند چنین اقدامی بهشدت به بیثباتی در خاورمیانه دامن میزند؛ آنهم در زمانی که آمریکا برنامه دارد تعداد نیروهای خود را در این منطقه کاهش دهد.
اوایل سال جاری میلادی ترامپ در توییتی، تلاش دولت چین را برای مقابله با ویروس کرونا تحسین و از همتای چینی خود تقدیر کرد. شانزدهم ماه مارس بود که شخص ترامپ با استفاده از ترکیب «ویروس چینی» این انگاره را به وجود آورد که دولت آمریکا دارد با این ویروس نژادپرستانه برخورد میکند. با این برخورد ترامپ، رسانهها که پیشازاین شاید برای اشاره به محل تولید این ویروس نام چین یا ووهان را کنار آن میگذاشتند، ترجیح دادند فعلا وارد بازی جدید رئیسجمهور آمریکا نشوند و به همان ویروس کرونا بسنده کنند. استفاده از این ترکیب از سوی رئیسجمهور آمریکا تنها تبعات اجتماعی مانند حمله به نژادهای شرقی در این کشور نداشت؛ بلکه با مشروعیتدادن به چنین نگاهی مخاطرات اجتماعی و سیاسی آن را از کنترل خارج کرد. اگر کمی عمیقتر به نامگذاری این ویروس از سوی ترامپ نگاه کنیم، میتوانیم دو هدفی را که احتمالا از این طریق به دنبال آن است، تشخیص دهیم: اول، منحرفکردن توجهها از مدیریت فاجعهبار دولت او در مواجهه با کرونا و دوم، پنهانکردن این واقعیت که ناکامیهای ترامپ ناشی از خودخواهی اوست؛ ویژگیای که باعث شد او بهسادگی طرف چینی را متهم به ارائه آمار غلط و وارد یک جنگ لفظی کند.
ترامپ بهخوبی میداند که با راهانداختن چنین جنگی برای مدتی انتقادات را تنها به لحنش معطوف خواهد کرد؛ بلکه حامیان افراطیاش را هم برای همین مدت سر ذوق خواهد آورد؛ اما نکته جالب این است که درست آن موقعی که ترامپ در حال تعریف و تمجید از مقامات چینی برای کنترل کرونا بود، مقامات اطلاعاتی آمریکا به او درباره غلطبودن آمار نهادهای چینی هشدار داده بودند. دقیقتر یعنی اینکه ترامپ میدانسته مشکلی در کار است؛ اما منتظر زمان درست برای بهرهبرداری از این موضوع بوده است.
حالا ترامپ جنگی را که پیشتر در حوزه اقتصادی با چین راه انداخته بود، به حوزه اجتماعی سرایت داده است و در جلب توجهها به آن موفق هم بوده. شاید اگر اکنون بر آتش این جنگ دمیده نمیشد، ترامپ باید در کنگره درباره چرایی ناکافیبودن اقداماتش در مقابل شیوع کرونا در این کشور پاسخ میداد؛ اما کنگره اکنون درحالیکه همزمان باید رفتارهای نژادپرستانه رئیسجمهور آمریکا را مورد مداقه قرار دهد، باید در جبهه دیگری اتهام ترامپ علیه چین را پیگیری کند؛ اتهامی که در لفافه از سوی ترامپ مطرح شد و رئیسجمهور آمریکا در آن طرف چینی را متهم کرده است که ویروس کرونا حمله بیولوژیکی طرفی است که در جنگ اقتصادی در حال شکست بوده است. حالا دولت آمریکا ترجیح داده است به جای عملکردن در میدان داخلی یک بازی سیاسی راه بیندازد تا بتواند دستکم از این ماجرا در کوتاهمدت با دوقطبیکردن شرایط در انتخابات بهرهبرداری کند. این رویکرد نشاندهنده بارزترین نقطهضعف حاکم بر دولت ترامپ است؛ رویکردی که حالا همزمان با بروز بحران کرونا تشدید هم شده است: به جای حل مسئله اساسی، با اولویتدادن به اهداف سیاسی شخص رئیسجمهور بر دیگر نگرانیها تنها شرایط را پیچیدهتر کنند. حالا باید دید جنگ با چین با سوءاستفاده از یک همهگیری جهانی تا کجا به اولویتهای رئیسجمهور آمریکا خدمت میکند.
انتهای پیام/1005