یازده اردیبهشت روز درگذشت گل آقا بود. مردی برای تمام فصول طنزنویسی. نوشته امروز به پاس حق معلمیاش بر من و برخی از بچههای شهرونگ تقدیم میشود به او . که گل بود و آقا بود.
یک. روزنامهنگاری روز روزش کار محسوب نمیشد و درآمدی نداشت، چه برسد به حالا که کرونا باعث تعطیلی یا دورکاری روزنامهنگاران شده، برای همین اغلب روزنامهنگاران شغل دوم و سوم هم دارند. بنده هم چون تافته جدا بافته نیستم و بعد از 30سال روزنامهنگاری هنوز ژن خوب ژورنالیستی ندارم برای گذران عمر در یک کارگاه ساختمانی کار میکنم. خب از آنجا که در این روزهای همهگیری کرونا و طبق مقررات فاصلهگذاری هوشمند قرار شد جلسات غیرضروری در هر سازمان و شرکتی به حداقل برسد، ما هم در کارگاه تصمیم گرفتیم برای مقابله با کرونا تعداد جلسات غیرضروریمان را تا جایی که میشود کاهشدهیم، به همین منظور در هفته گذشته 11 جلسه برگزار کردیم که ببینیم چطور میشود جلسات غیرضروری را کم کرد. فکر نکنید فقط ما اینطوری هستیم. کلا در این کشور نخواهیم برخی چیزها را رعایت کنیم، بهتر با کرونا مبارزه میکنیم تا وقتی که بخواهیم، یعنی یا از این ور بام میافتیم یا از آن ور بام. از بس که ما ایرانیها در کاری که بهمان محول میشود جدی هستیم.
دو . دردسر کرونا فقط محدود به محیط کاری نیست. اصل ماجرا از نحوه رسیدن به محل کار شروع میشود. این روزها برخی مقامات شهری میگویند به علت تورم و نیز کسادی بازار تردد شهری باید برای کمک به رانندگان، کرایه تاکسیها را زیاد کنند. برخی دیگر این موضوع را تکذیب کردند و میگویند فعلا از گرانی نرخ حملونقل خبری نیست. هر چند هر وقت قرار بوده از چیزی خبری نباشد، خیلی زود اتفاق افتاده. اما پرسش اساسی روز این است، وقتی سوار تاکسی میشویم و راننده تقاضای کرایه بیشتر میکند، باید قانونشکنی کرده و کرایه بیشتر را تقبل کنیم یا بگذاریم راننده محترم دندانمان را بشکند و دهانمان را خرد کند؟
سه. حتما شما هم مثل من از دو موضوع بالا به این نتیجه میرسید که مقامات در تصمیمگیری علیه کرونا کمی دچار تشتت رأی هستند. من اضافه میکنم برخی مقامات در قانعکردن مردم درباره اقدامات کرونایی و فاصلهگذاری هوشمند هم موفق نیستند. راستش احساس میکنم نحوه اقداماتشان خیلی شبیه انشای برادرزاده من است. از برادرزادهام خواسته بودند یک مسابقه ورزشی را شرح دهد. او هم نوشته بود به علت ریزش شدید باران و نامساعدبودن شرایط جوی، مسابقه شطرنج بین احسان قائممقامی و علیرضا فیروزجا ناتمام باقی ماند. شباهت انشا و اقدام مقامات را حس کردید؟ البته برادر من معتقد است فرزندش درست گفته و با این نحوه ساختمانسازی ما مهندسان عمران، با هر بارشی، از سقف سالنها و سازمانها آب میچکد و سالن برگزاری شطرنج فرقی با زمین فوتبال ندارد.
انتهای پیام/1005