به گزارش آوای خزر،بخشی از آن شاید همانطور که تیمور کوران در مقالهای به آن اشاره کرده، این باشد که تمایل فرد به شورش (و در این مورد تظاهرات)، وجود اطلاعات محرمانهای است که افشاسازی آنان حتی در دموکراتترین حکومتها نیز غیرممکن است. حتی تا امروز هم مشخص نشده چه چیزهایی افراد را به خیابانها میکشانند یا آنها را به ماندن در خانه تشویق میکنند. همانطور که سوزان لوهمان و سایر تئوریسینها استدلال کردهاند، اعتراضات متأثر از «اثرات آبشاری» نیز هستند: شما شاید نخواهید اولین کسی باشید که به خیابان میرود، اما احتمالا بدتان نمیآید به عنوان پنجاه هزارمین نفر به اعتراضات خیابانی بپیوندید. به این ترتیب اعتراضات قابلیت گسترش خواهند داشت؛ مخصوصا اگر با واکنشهای خشمگینانه دولت مواجه شوند.
گویا پرزیدنت ترامپ پیش خود گمان میکند برای متوقفکردن اعتراضات، نمایش قدرت راهکار مناسبی است. ولی انگار باید بیشتر مغزش را به کار بیندازد. نیروهای گسترده گاهی کارا هستند، خصوصا اگر اعتراضات، تهدیدی برای ثبات رژیم به حساب بیایند و توسط بخش اعظمی از جمعیت طرفدار نهضت صورت گرفته باشند. در آن صورت میتوان به نیروهای امنیتی تکیه و حتی روی برخوردهای توأم با خشمشان حساب کرد. اما همانطور که شاه ایران و دیگر خودکامگان بهدرستی فهمیدند، گاهی استفاده از خشونت بیاندازه نیز ممکن است باعث شود شمار افراد معترض و کسانی که به خیابانها میریزند بیشتر هم بشود. کاری که نهایتا منجر به حتی وادادن نیروهای امنیتی میشود. حتی اگر پیروزی نهایی با ظالم هم باشد، کشور به پوستهای توخالی تبدیل خواهد شد.
مهمتر از همه اینکه در اینجا اختلال خاصی اتفاق نیفتاده که توجیهی برای سیاست سرکوبگرانه ترامپ باشد. درست است که بعضی خرابیها بار آمده؛ غارتهایی که باید پیگیری و مسئولانشان دستگیر و محاکمه شوند. اما اطلاعات واصله نشان میدهد بخش اعظم تظاهراتهای صورتگرفته مسالمتآمیز بوده و به این ترتیب، باید گفت این عکسالعملهای خشونتبار پلیس کار را به اینجا کشانده است.
مهمتر از همه، معترضان نه دست به تخریب مؤسسات عمومی زدهاند و نه قانون اساسی را زیر سؤال بردهاند. حملهای به عمارت پارلمانی ایالات متحده صورت نگرفته است و دروازههای کاخ سفید را به آتش نکشیدهاند. هیچ شهردار، رئیسپلیس یا سناتوری ربوده نشده. حتی براساس گزارش افبیآی، جنبش آنتیفا نیز دست به خشونت چندانی نزده است (اتفاقی که برعکسش در مورد شبهنظامیان راستگرا صدق نمیکند). فاکسنیوز باید خیلی ناامید شده باشد.
در عوض تنها تهدید جدی برای قانون اساسی، از سوی خود کاخ سفید است. این همان دلیلی است که عامه مردم را نسبت به نیروهای نظامی بیاعتنا کرده است. چون هر دو طرف فهمیدهاند هیچ نیازی به اعمال فشار شدید، آنطور که ترامپ خواهان آن است، وجود ندارد. مردم آمریکا در پی تسلط بر اصل نظام در آمریکا نبوده و نیستند. همینطور که با سرنوشت سیاسی رئیسجمهور هم کاری ندارند.
این موقعیت نگرانکننده، یک چیز را خیلی خوب فاش کرده که ترامپ، رئیسجمهور بیکفایت و به طور فزایندهای ناامید ایالات متحده، دیگر کارتی برای بازی ندارد. اقتصاد رو به تنزل کشیده و برخلاف سیاستمدار پیشین ـ که کشور را با موفقیت از رکود 2008 نجات داد- ترامپ لااقل در حال حاضر برنامهای برای بهبود اوضاع ندارد.
براساس آخرین گزارشات واصله از شرایط کار، دهها میلیون آمریکایی تا روز انتخابات، بیکار خواهند بود و ترامپ هم این را میداند. تنها عامل شرایط کنونی کشور، بیکفایتی ترامپ در مدیریت وضعیت موجود است. ادعای او مبنی بر اینکه مشکل به طور معجزهآسایی حل خواهد شد نیز یکی دیگر از همان دروغهای معمول و شناختهشده ترامپ است. در حالی که کشورهای با رهبران توانمندتر، دیگر شروع به بازیابی خود و تلاش برای خروج از بحران کردهاند. آمریکا نه تنها از شرایط کنونی بیرون نخواهد آمد، بلکه باید در انتظار آسیبهای بیشتری نیز باشد. سرانجام اینکه وضعیت بلاتکلیفی که او کشور را دچارش کرده و هیچ راه برونرفتی از آن نیز ندارد، مخالفانش را هر روز خشمگین و خشمگینتر میکند.
در واقع ترامپ از هیچ اقدامی برای بالابردن خشونت دریغ نخواهد کرد. از دلایلش هم یکی دورکردن اذهان عمومی از سایر ناکامیهای او و از سوی دیگر متقاعدکردن جامعه آمریکایی به پذیرش این واقعیت است که با تهدید گستردهتری علیه نظم عمومی مواجه خواهند شد. واقعا تأسفبار است: این نخستینبار در تاریخ ایالات متحده است که رئیسجمهوری آمریکا تصور میکند اعمال خشونت و برقراری بینظمی میتواند به نفعش تمام شود. حتی ریچارد نیکسون هم دیگر تا این درجه پیش نرفته بود.
همانطور که همکارانم اریکا اشنووت و ماریا استفان گفتهاند در مورد تحولات اجتماعی، مقاومت مدنی مسالمتآمیز، ابزاری بهمراتب مؤثرتر از شورشهای خشونتبار است. دلیلش واضح است: اعمال خشونت، سرکوبکردن را توجیه میکند و این موضوع به قدرتگرفتن دولت در دستیازیدن به اعمال فشار و زور به معترضان میانجامد. اگر اعتراضات مسالمتآمیز باقی بماند، توجیه سرکوب سخت میشود و متقاعدکردن پلیس یا گارد ملی سختتر. داشتن برخورد خشونتبار در مقابل اعتراضات آرام و مسالمتآمیز، سند دیگری خواهد بود دال بر اینکه رئیسجمهور کنونی تا چه حد احساس ضعف میکند.
اما نگرانی من دلیل دیگری دارد. گرچه اعتراضات کنونی عمدتا در باب تقبیح نژادپرستی است ـ به دلایلی روشن و کاملا منطقی ـ در این میان بعضی مسائل دیگر دارند نمود پیدا میکنند. علاوه بر دغدغههای مشروعی که در مورد نابرابری نژادی وجود دارد (از جمله تأثیر مخربتر کووید 19 بر جمعیت اقلیت)، از دیگر مظاهر عصبانیت سیاسی این است که نخبگان سیاسی و اقتصادی طی سالهای اخیر در ایالات متحده، بیش از آنکه دغدغه منافع عمومی را داشته باشند، به فکر پرکردن جیب خودشان بودهاند. این خشم مردمی نیروهای پلیس را نشانه گرفته که در مقابل اصلاحات مقاومت میکنند و همینطور افسرانی که در عین سوءاستفاده از موقعیتشان، اخراج نمیشوند. این خشمی است که والاستریت را نشانه گرفته که در سال 2008 به اقتصاد ضربه زد و مسئولیت عملش را هم نپذیرفت. این عصبانیت نسبت به هاروی وینشتن است که دهها سال قبل، پیش از آنکه مورد مؤاخذه قرار بگیرد، از قدرتش تا میتوانست سوءاستفاده کرد. این خشمی ناامیدانه از بهاصطلاح کارشناسان سیاست خارجی است که آنقدر فرصتهایشان را به گند میکشند. این خیانتها و اشتباهات بوده که چهرههای فاقد بیکیفیتی مثل ترامپ و برنی سندرز را به نیروهای سیاسی قدرتمند تبدیل کرده است.
حدس من این است که سطح عصبانیت از حالا تا نوامبر ـ بهویژه در نواحی شهری ـ بالاتر رفته و مسائلی فراتر از بیعدالتی نژادی را نیز هدف قرار خواهد داد. با کاهش پشتیبانیهای دولت فدرال و تمامشدن پساندازهای مردم، تعداد افرادی که قادر به پرداخت اجارهبهایشان نیستند بالاتر رفته و عده بیشتری نیز از محلهای کارشان اخراج خواهند شد. جوانان روز به روز بیشتر آینده متصورشان را به تعویق خواهند انداخت. خیلیها بیمار خواهند شد و عدهای هم قطعا میمیرند و ما همه وامیمانیم که چه زمانی قادر خواهیم شد زندگی عادی را از سر بگیریم. آمریکاییها دیگر آرام آرام شروع خواهند کرد به مقایسه خود با دولتهای موفق و حسرتکشیدن.
و دونالد کماکان بنزین روی آتشِ برافروخته میریزد؛ به امید اینکه دوزخی دیگر به وجود آورده و ثروت بهفنارفتهاش را زنده کند. دیگر با بازیهای او آشناییم: او مسئولیت مشکلات آمریکا را به دوش چین، سازمان بهداشت جهانی، نانسی پلوسی، باراک اوباما، سِرور ایمیل هیلاری کلینتون، رسانههای خبری و حتی اگر جا داشته باشد آب آشامیده فلورایده میاندازد. خلاصه که به ظن او همه مقصرند الا خودش. با ادامه تظاهرات ممکن است او دست به حمله مسلحانه بزند. شاید سعی کند با استدلالهای قانونی خاصی، توجیهی برای به تعویقانداختن انتخابات پیدا کند. شاید هم بعضی نیروهای امنیتی را به سرکوب انتخابات بگمارد. هیچ کس نمیداند! برای یک رئیسجمهور هیچ محدودیتی برای بهانهجویی و توجیه وجود ندارد.
*استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد
انتهای پیام/1005