به گزارش آوای خزر، از اسفندماه 1398 تاکنون نزدیک به 26 هزار ایرانی جان خود را به علت ابتلا به کروناویروس از دست دادند. درحالیکه جمعیت 10 میلیونی تهران 12.5 درصد جمعیت کل کشور را تشکیل میدهد ولی با ثبت حدود 12هزارو 500 مرگ ناشی از کووید 19 حدود 50 درصد مرگها در شهر تهران اتفاق افتاده است و این بیماری تنها در روز گذشته 113 تهرانی را راهی بهشت زهرا کرد.
اگرچه هنوز آثار اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی و عوارض این بیماری بر پیکره لرزان و تحتفشار تحریمها بهطورکامل آشکار نشده است ولی این آمار و ارقام حکایت از آن دارد که موج اپیدمی کرونا در کشور بهسرعت به پیک سوم رسیده است و مشخص نیست تا چه زمانی ادامه یابد.
به همین دلیل وضعیت همه نقاط کشور و بهویژه تهران نیاز به کاوشی متفاوت و اقداماتی عاجل برای مهار بیماری دارد و اگر به فوریت رویکرد متفاوتی در شیوه کنترل فعلی اتخاذ نشود، تبعات متعدد این بیماری، بیشازپیش استخوانهای اقتصاد، سیاست، سلامت و صلابت کشور را خرد خواهد کرد. اگرچه همهگیری کروناویروس شکاف بین «آنچه هست» و «آنچه میتواند یا باید باشد» را قطع کرده است اما تجسم آینده کشور و فردای با کروناویروس یا بدون آن، نیاز به «بازگشت به آینده» دارد. جستوجو برای یافت پاسخ به اینکه آیا وقتی زندگی شهروندان در معرض خطر است، میتوان نگران اقتصاد بود؟ آیا اقتصاد نیاز به یادگیری از سایر رشتهها دارد؟ آیا میتوان در شرایط اپیدمی فرایندهای اقتصادی را صرفا از نظر عوامل اقتصادیای که در پاسخ به سیگنالهای قیمت، تنظیمات حاشیهای انجام میدهند، بهدرستی درک کرد؟
درحالیکه احیای اقتصاد ملی همچنان باید در اولویت اصلی خود باقی بماند، واضح است که سلامت مردم در درجه اول اهمیت قرار دارد و نجات جان افراد مهمترین اولویت و وظیفه حاکمیت است اما عوامل اقتصادی همچنان محوری هستند. اینکه در مقابل بیماریهای همهگیر چقدر آمادگی وجود داشت نیز تا حدی یک تصمیم اقتصادی بود که شاید کمتر به آن پرداخته شد.
آنچه در سایه عادت به تصمیمات روزمره و گاه هیجانی، احساسی و فردی گم شده است، پاسخ به این سؤالات است که در سنوات گذشته بودجه جاری کشور چقدر باید برای آمادهسازی لازم در مواجهه با اپیدمیهای احتمالی سرمایهگذاری میشد؟ آیا اگر بیشتر سرمایهگذاری میشد، زندگیهای کمتری از دست میرفت؟ رضایتمندی مردم بیشتر میشد؟ نوع مشکلات امروز متفاوت بود؟ به علاوه باید پیشبینی میشد که چه تحریم باشیم چه نباشیم، این بحران، رکود اقتصادی ایجاد خواهد کرد و رکودها عموما منجر به مرگومیر بالاتر و تلاطمهای اجتماعی بیشتری میشوند. هنوز مشخص نیست که استدلالهای اقتصادی مورداستفاده سیاستمداران و تصمیمسازان در دفاع از پاسخ آنها به مشکلات اقتصادی موجود چیست؟ علم و اندیشه را که در اهداف غوطهور کنیم، میبینیم که اقتصاد، اقتصاد و سیاست، اقتصاد و سلامت همگی مهم باقی میمانند، به عبارتی این بحران نشان میدهد که ما به یک تفکر جدید درمورد اقتصاد، اقتصاد سیاسی، اقتصاد اجتماعی و اقتصاد سلامت نیاز داریم.
لزوم تغییر طرز فکر سیاسیون و همچنین مردم درمورد اقتصاد نهفقط در پاسخ به بحران کووید 19 بلکه در بحرانهای ناشی از تحریم و برخی بیتدبیریها نیز صادق است. قطعا نابرابری در درآمدها، کاهش دردآور ارزش پول ملی، تورم غیرقابلکنترل، فرار قیمت مسکن از ارزش واقعی خود، حاشیهنشینی، مهاجرت نخبگان و ادامه تحریمها حتی پس از بحران کووید 19 همچنان تبعات مخربی را به دنبال خواهد داشت، بهویژه که به نظر میرسد در دورانی قرار گرفتهایم که جهان بهطور مداوم در معرض خطر همهگیریهای بعدی خواهد بود. بنابراین، چه تفکر جدیدی لازم است؟ چه درسی باید برای فردا گرفت؟
فراموش نشود که تأثیرات فلجکننده کووید 19، سبب ظهور اشکال جدیدی از همبستگی شده است و اگر نتوان در این مقطعی که خانوارهای کشور فشارهای متعددی را تحمل میکنند از این همبستگی برای اداره بهتر کشور بهره برد، شکست دور از ذهن نخواهد بود. بیشک تحلیل اقتصادی و اجتماعی مستدل و درک بهتر فرایندهای دنیای واقعی و اطلاعرسانی سازندهتر سیاسی میتواند ذینفعان حوزههای مختلف را برای رسیدن به پاسخی مناسب یاری دهد.
نمیتوانیم منتظر بمانیم تا زمان شرایط ما را تغییر دهد یا انتخابات 2020 آمریکا و 1400 کشور برایمان معجزه کند. شاید کشف روشهای جدید برای پاسخگویی به نیازهای متنوع مردم اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی در روزهایی که درحالحاضر پایانی بر آن متصور نیست، علاوه بر رفع هیجانهای ناشی از بیماری و مشکلات اقتصادی موجود، راهی برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار و بهویژه «شکوفایی انبوه» و «ضدشکنندگی» ناشی از همهگیری باشد. به نظر میرسد زمان پنهانکردن بیتدبیریها و چالشهای کشور سپری شده است، عصری نو فرارسیده که با همه مصیبتی که بر مردم وارد کرده است، نمایانگر نیاز مبرم به «گردهمآمدن» همه ذینفعان بر دور یک میز است و در این میان نقشی که معلمان و دانشگاهیان بهویژه از طریق اقدامپژوهی، تغییر برنامه درسی و ایجاد «کلاسهای جسورانه» و منطبق با ذهن خلاق و جستوجوگر کودکان و نوجوانان ایفا خواهند کرد، بسیار برجسته است.
«کروناویروس» چه بماند چه برود ما نیاز به تغییر داریم، وسعت این تغییر باید توسط نخبگان، دانشگاهیان، فعالان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ترسیم شود.
*رئیس کمیته سلامت و عضو شورای شهر تهران
انتهای پیام/1005