دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۲۶۱۵۸
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۰۷:۰۵

آوای خزر/ دقیقا یادم نیست چه سالی بود: 51 یا 52، واقعا مهم نیست که چه سالی بود بلکه آنچه دیدم و شنیدم مهم بود: بیژن مفید را دعوت کرده بودند که در یک برنامه تلویزیونی، به مناسبتی، چه مناسبتی نمی‌دانم، راجع به این موضوع صحبت بکند که چرا چخوف آثارش را کمدی می‌داند و همه کارگردانان این نظر چخوف را جدی نگرفته‌اند.


 حقیقتا او جامعه‌ای نشان داده است که غم و بدبختی و یأس و ناامیدی در آن بسیار بیشتر است و نمی‌توان به اینها خندید... البته «خرس و خواستگاری» و تک‌پرده‌ای‌ها‌ی چخوف حکایت جدایی دارد و به معنای واقعی کمیک‌اند... .


 بیژن مفید خیلی خوش‌صحبت بود، اهل ژست‌های روشنفکر‌مآبانه نبود‌؛ سکوتی کرد و به‌ جای جواب مستقیم از روزگار «وبا» در تهران گفت: یک نفر رشید و پرزور از لوطی‌ها‌ی محل تا می‌دید که یک وبایی بدحال و رو‌به‌مرگ است، دست‌به‌کار می‌شد و جسد نیمه‌جان «‌وبایی» را به کول می‌گرفت و تا جان بدهد، بهش سواری می‌داد و در غسالخانه او را را تحویل می‌داد و دوباره به سر کار‌و‌بارش برمی‌گشت.

هر بار که این مأموریت خود‌خواسته را انجام می‌داد، لبخندی می‌زد و می‌گفت‌: او هم رفتنی شد. یا حدس می‌زد‌ این هم رفتنی است و همیشه این مرگ بود که او را می‌خنداند‌: یک خنده تلخ، اما کنار دیوار می‌نشست و پکی به سیگارش می‌زد و معلوم نبود برای چه می‌خندد‌؟ و چرا به وبایی‌ها کمک می‌کند‌. ...بالاخره یک‌ روز که کنار دیوار نشسته بود، درحال پک‌زدن به سیگار و کج‌و‌کوله راه‌رفتن، به طرف جوی آب رفت و پیش از آنکه واژگون بشود و جان بدهد، خندید و گفت‌: ما هم رفتنی شدیم... همه دورش جمع شده بودند: لبخند بر لبش بود، ته‌مانده سیگار شاید به‌عنوان تنها دارایی‌اش در آب جو افتاد و یکی دیگر او را به کول گرفت. مفید می‌گفت من وقتی که غرق خواندن «مرغ دریایی»‌ هستم، غرق خواندن «سه خواهر» هستم یا آثار دراماتیک دیگر چخوف، یاد این خنده‌ام‌: لوطی هم خودش می‌خندید هم دیگران‌؛ از بس که مرگ عادی شده بود. از بس که اشکی برای ریختن نمانده بود، باید به مرگ بی‌امان و سرنوشت غم‌آلود خندید... .


این ‌روزها که خودم مثل آن لوطی کرونایی شده‌ام و کج‌و‌کوله به بیمارستان رفتم، یاد چخوف، یاد آن لحن دلچسب بیژن مفید و به یاد آن لوطی بودم و به خودم می‌گفتم‌: ما هم رفتنی شدیم و با اینکه ظاهرا از خطر جسته‌ام، می‌دانم که در روزگار نفرت‌انگیزی هستیم و هر لحظه ممکن است خودمان یا دیگری بگوید‌: این هم 
رفتنی شد‌... . 
من این تحلیل زیبا و بی‌ریای مفید را که در شمار «رفتنی‌ها» قرار گرفته و «رفته» است، مترادف آن لبخند و کمدی چخوفی می‌دانم و در ترجمه «مرغ دریایی» که سال‌ها بعد انجام دادم، سعی کردم آن لوطی مرده‌کش را در لابه‌لای سطور نمایش‌نامه پیدا بکنم و به ریش زندگی بخندم.
نمی‌دانم موفق بوده‌ام یانه؛ اما گویا برگ‌ریزان است و مرگ ارزان./شرق

انتهای پیام/1005

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها