دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۴۸۶۹۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۳
یادداشت/ به بهانه روز خبرنگار
وقتی خبرنگار را برق می گیرد
همه چیز از یک استوری شروع شد و باورم نمی‌شد که این موضعِ عجیب ماحصل همان چند کلیک باشد.
آوای خزر- حسین احمدی: همه چیز از یک استوری شروع شد و باورم نمی‌شد که این موضعِ عجیب ماحصل همان چند کلیک باشد.

در اوج گرما هوس اداره برق می‌زند به سرم تا از اوضاع خاموشی‌های امسال سردربیاورم. با سلام و علیکی مختصر با نگهبان‌های قدیمی که حالا دیگر پس از سال‌ها رفیق شده ایم از نگهبانی رد می‌شوم و اتاق به اتاق دنبال مدیران مربوطه می‌گردم. از روابط عمومی گرفته تا دفتر مدیرکل. مسئولان موردنظر گویا در دسترس نیستند.

سوالات دورِ سرم بی تاب چرخ می‌خورند و ناامید راه خروج را درپیش می‌گیرم.

پله‌ها را که یکی یکی طی می‌کنم - با آمدن کرونا دوسالی می‌شود کمتر از آسانسور استفاده می‌کنم- می‌رسم به ازدحامی در طبقه اول. کپه‌هایی در گوشه و کنار راهرو بی ماسک و باماسک ایستاده اند و گپ می‌زنند.

از چندنفر می‌پرسم: اینجا چه خبره؟ و می‌شنوم که همه مدیران جلسه اند، همین اتاق روبرو.
کلافکی بوضوح روی صورت‌ها جاخوش کرده بود. گویا از غرب تا شرق استان آمده بودند و عده‌ای هم از پایتخت. دلم برای زمان از دست رفته و وقتی که گذاشته اند می‌سوزد.

به موبایل نگاه می‌کنم. ساعت دوازده و سی دقیقه را نشان می‌دهد. از بیرون سالن، سرکی به داخل جلسه می‌کشم. گوش تا گوش نشسته اند و بیرون هم گوش تا گوش راهرو، مردم ایستاده اند!

در خفا چندتایی کلیک می‌کنم و درب خروج رو پیش میگیرم.

از کار که فارغ می‌شوم متنی را سنجاق عکس‌ها می‌کنم و می‌فرستم شان در دنیای مجازی شاید برسد به دست مشترک موردنظر. بازخورد‌ها یک به یک می‌آید اما از مدیر مدنظر خبری نیست.

چند روز بعد دوباره هوس اداره برق می‌زند به سرم و وارد نگهبانی می‌شوم. اینبار از رفقای نگهبان قدیمی خبری نیست و کارمندی تنومند جلویم را می‌گیرد. نگهبان جدید درجا من را می‌شناسد و معترضانه می‌گوید: شما همان خبرنگاری نیستید که از اداره عکاسی کردید؟ نقد کردید؟ به چه حقی؟!

جا می‌خورم که چطور می‌شود کسی رو اولین بار دیده باشم و به این وضوحی مرا بشناسد. گویا عکس متهم موردنظر در سراسر اداره پخش شده بود.
مدارک هویتی خواست تا هماهنگ کند. پس از لختی، گفت: آقای مدیر در جلسه است. نمی‌توانید بروید داخل!

این بار به سد محکمی خورده بودم و کاری از دستم برنمی آمد.

منگ بودم و راه پس، پیش گرفتم. بعد دو دهه کار رسانه‌ای اولین بار بود که به اداره‌ای راهم نمی‌دادند، حتی بعنوان ارباب رجوع.

سرم را می‌برم توی گوشی و تقویم را ورق می‌زنم. ۱۴ تیرماه را نشان می‌دهد؛ روز قلم. و دریغ از نیم خطی پیام تبریک!

انتهای پیام/۱۰۰۰
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۱
0
0
یادداشت عالی بود
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار