آوای خزر –
آزاده بابانژاد: سرمایهگذار در جوابم فریاد میزند: «اینجا میانکاله نیست، اینجا حسینآباد است»، حرفهایش با حرارت خاصی گفته میشود. مجوز ندارد و در واقع؛ چیزی در چنته ندارد.
او که از دریای اکولوژی و پارکداری قطرهای نمیداند، توقعی هم نیست که برای یک زیستگاه منحصر بهفرد با توان ژنتیکی، توازن اکولوژیکی، ارزشها و تعادل زیستی که به شدت متأثر از حوزه آبخیز بالادست خود است، تره هم خرد کند.
از فاصله چهار و نیم کیلومتری میانکاله با محل احداث پتروشیمی میگوید، حتی خبرنگاران را از جادههای پر پیچ و خم «زاغمرز» به این زیستکره رویایی رسانده است که بگوید بیست و یک کیلومتر فاصله دارد!
آلودگی هوای ناشی از ساخت پتروشیمی بر مزارع، باغات و انسانها را که کنار بگذاریم! پسابهای صنعتی آلاینده را چه کنیم؟ سرانجامِ زیستگاهی با ۱۹۰ گونه گیاه دارویی، علفی و مرتعی، ۲۰ گونه درخت و درختچه، ۲۳۰ گونه پرنده آبزی و کنارآبزی که ۷۰ گونه آن حمایتشده و ۱۲ گونه آن نیز در لیست منع تجارت جهانی قرار دارند، ۳۳ گونه پستاندار و ۱۰ گونه ماهی و آبزیان، چه خواهد شد؟
واقعیت این است که اشتغال بهانه است، لیوان پر این ماجرا استخدام ۳۶۰ نیروی انسانیست و به گفته سرمایهگذار بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر قرار است از جنوب کشور بیایند، حالا هم ۳۹ نفر در محل ساخت پتروشیمی مشغول نگهبانی و نگهداری از ۱۲ هزار اصله اکالیپتوس هستند!
اصلاً کاربری منطقه حسینآباد محل ساخت طرح پتروشیمی مازندران کشاورزی، دامپروری، باغداری و آبزیپروری است. بهترین باغات مرکبات، اراضی شالیزاری، گندمزار، پنبهزار، و بهترین مراتع را برای دامداری سنتی دارد که همین حالا ۵۸ دامدار ثبتشده و بیش از سه هزار باغدار و کشاورز در هزاران هکتار اراضی باغی و زراعی این منطقه از دشت بهشهر مشغول فعالیتاند.
چه اصراری است بر ساخت غول آهنین در همسایگی یک منطقه حفاظتشده با عناوین تالاب بینالمللی، پناهگاه حیات وحش، و ذخیرهگاه طبیعی زیستکره؟
اگر بهانه؛ ایجاد اشتغال است، میانکاله سالانه هزاران فرصت شغلی را ایجاد کرده است، از تورهای گردشگری و تخصصی، تا دامداری سنتی و اینروزها برداشت تمشک تا اواسط پاییز و چند ماه دیگر نیز فصل برداشت انارهای ارگانیک از انارستانهای این ذخیرهگاه سخاوتمند.
بگذاریم مردم در آرامش و سلامت روزگار بگذرانند. یادمان هست روزگاری مصوبه مجلس این بوده که احداث صنایع دارای پساب شیمیایی در استانهای شمالی ممنوع است، حالا چه شده که دیگر عقلانیت مبتنی بر علم حاکم نیست و احساسات به میدان آمده است، در دولتی که رئیس جمهور آن گفته است: «توسعه فرع بر محیط زیست است».
اگر تخریب طبیعت به همین شکل پیش برود و به بهانه اشتغال - و شتاب در توسعهای که پایدار نیست - انقراض گونههای جانوری و گیاهی ادامه یابد، بر سر زیستمندان چه خواهد آمد؟
دانشمندان پیشبینی میکنند که اگر این شتاب فزاینده در نابودی زمین ادامه یابد، از ۴۵ سال آینده به بعد، در هر ثانیه یک گونه جانوری از بین میرود. به راستی جهان به چه منزلگاه دهشتناک و غیرقابل تحملی تبدیل خواهد شد؟!
اینکه چرا باید از میانکاله این نگین دریای خزر محافظت کنیم را باید در زندگی ماشینی امروز دید؛ وجود گازهای گلخانهای، گرمایش زمین، تغییرات اقلیمی، تهدیدات زیستمحیطی بر جنگلها که ریههای تنفسی زمین هستند، حاصل دستاندازی بشر است.
انسان صنعتزده، ماشینی، و کماعصاب امروزی که با انواع بیماریهای گوارشی، تنفسی، قلبی، و روحی و روانی ناشی از آلایندههای صنعتی و دوری از طبیعت روزگار میگذراند، برای دمی آسودن و آرامش نیاز به مناطقی زیبا، سالم و چشمنواز، چون میانکاله دارد.
این ذخیرهگاه طبیعی زیستکره با داشتن ذخایر گیاهی که به تعداد آن اشاره شد، ازجمله جو وحشی، سالیکورنیا، داغداغان، گز، تمشک و ... یک بانک ژن برای دستیابی به گیاهان دارویی است.
ضمن آنکه به عنوان نمونه؛ سالیکورنیا این گیاه شوریپسند و بااهمیت، با آن ریشهها و ساختار معجزهآسا هم رطوبت را در خاک نگه میدارد و هم از پراکنش ریزگردها جلوگیری میکند.
هر بار که در وسعت خیالانگیز ۶۸ هزار و ۸۰۰ هکتاری پناهگاه حیات وحش میانکاله قدم میگذارم و از ضلع جنوبی وارد این گنجینه با ارزش میشوم، آن تالاب ۴۸ هزار هکتاری گرچه تا یک سوم آن خشک شده است، اما وقتی خط قرمز و یا سبز از حیات سالیکورنیا را در فصول مختلف سال میبینم که چه مهربانانه رطوبت را به لبهای خشکیده یک دشت خیالانگیز هدیه میدهند، شادمانم.
ارزش زیباییشناختی میانکاله که ترکیبی بینظیر و فریبا از دریا، ساحل، دشت، تپه ماهورها، مناطق شبهکویری، شنهای روان، ماسهزارها، هالوفیتزارها، نیزارها، لوییزارها، انارستان، سازیلستان، تالاب و جنگل است، یک اکوپارک خارقالعاده برای تحقیق و پژوهش و گردشگری و تالابنوردی محسوب میشود و سالانه پذیرای دهها هزار میهمان است.
طلوع و غروب میانکاله را بارها و بارها دیدهام، آواز خوش پرندگان سرمست و پرهیاهو را، آرامش دراجها را، گلههای اسبهای وحشی را، حیات در دامداریهای سنتی با گلههای گاو، گاومیش و گوسفند را. شیطنتهای خرگوشها، نغمه قوهای آوازهخوان و خموشی کبکها را.
آرامش و خیال در تنها جزیره بکر جنوب خزر را با هیچ چیزی نمیتوان معاوضه کرد. نشاط صیادها را با تورهایی بافتهشده از عشق که امید را از سخاوت بیکران دریا میگیرند.
خط اندیشههایم را به سمتی دیگر میبرم؛ در میانکاله یک اکوتون شور و شیرین داریم که شامل گونههای آبزی شورپسند و شیرینپسند است، از این منظر و با عنایت به اینکه ۱۷ نهر فصلی در حوزه آبریز بالادست این ذخیرهگاه وجود دارد؛ یکی از نهرها نیز «سرخدین» حسینآباد در جوار اراضی ادعایی پتروشیمی است که ورود کمترین آلودگی از این صنعت احتمالی! میتواند اثرات مخربی را بر بومسازگان حساس این تالاب وارد کند.
اگر چشمها را بر حقایق ببندیم و تصور کنیم که پتروشیمی در چهار و نیم کیلومتری میانکاله سر برآورده است و منابع خروجی گاز آن خارج از اندازه استاندارد بوده است، آنگاه بدین جهت که باد در روز از جنوب به شمال شرقی میوزد، مواد آلاینده نیز آرامآرام بر آب مینشینند و یا از طریق نزولات جوی سبب ریزش باران اسیدی میشوند و آنوقت یک جزیره و تالابی را باید تصور کنیم که مرگ آبزیان و دیگر زیستمندانش را عزادار میشود!
با دوستان محیط زیستی که گفتگو میکنیم این موضوع یادآوری میشود که در دهه هشتاد نیز قرار بوده است چنین صنعتی در یکی از مناطق مازندران ساخته شود، اما با ارائه مستندات شامل تبعات زیستمحیطی، شاهد عقبنشینی مسوولان بودیم.
اکنون، اما شاهد سکوتی پُر فریاد از مسوولان محیط زیست و منابع طبیعی در مازندران هستیم و داستان جالب میشود وقتی مدیران ارشد در استان قویاً با ساخت پتروشیمی موافقاند آنهم به بهانه اشتغال که دروغی بزرگ است!
و من در آن نشست خبری در زیر چادر سفید و بزرگی که علم شده بود و بوی ترس و تردید میداد؛ ردّ پای تاریک زور و اصرار را دیدم که چگونه طبیعت را به مسلخ میبرند!
در آلودگیهای زیرزمینی پتروشیمی - که خدا کند ساخت آن در خیال باشد – با توجه به غرقاب بودن سطح ایستایی آب در منطقه حسینآباد و دشت بهشهر، کمترین آلایندگی به طور ویژه در زمستان میتواند نه تنها تالاب و ذخیرگاه زیستکره میانکاله را به محاق ببرد بلکه آبهای زیرزمینی منطقه و چاههای آب کشاورزی و در نهایت سلامت انسان را به مخاطره بیندازد.
اثرات توسعه ناپایدار صنایع آلاینده بر بومسازگان غیرقابل انکار است. میانکاله تابلوی زیبایی از نقاش بیبدیل هستی است. یک خش کوچک که بر این شاهکار خلقت بیفتد از ارزش اکولوژیکی آن میکاهد.
صبح روز ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۰ کلنگ ناآگاهی بر پیکر یکی از زیباترین مراتع کشور نشست و هنوز زخمیِ آن حادثه است، میانکاله همسایه این منطقه زیباست و تماشای این ظلم بیاندازه را در رنج است.
در حالیکه این روزها صدها بومی مشغول برداشت تمشکهای خزری از شبهجزیره میانکاله هستند و چند صباحی دیگر زمان برداشت انار از درختچههای منحصر بهفرد در سواحل زیبای خزر است و باز همچون سالهای قبل صدها نفر از انارستانهای این ذخیرهگاه بهرهمند میشوند، و در حالیکه تورهای صیادی برپاست و رونق تولید در دامداریهای میانکاله شنیده میشود و مرتع «حسینآباد» با صدای رمهها و گلهها و آنسوتر اراضی مستعد با صدای نشاط و امید کشاورزان و باغداران زنده است، سرمایهگذار پتروشیمی، اما ۳۶۰ اشتغال مستقیم را نوید میدهد و باز فریاد میزند: «اینجا میانکاله نیست، اینجا حسینآباداست»!