
مصیب موسوی- آوای خزر: آن هنگام که آسمان خاورمیانه از صدای جنگ لرزید و آتشی دیگر بر دل منطقه افتاد، ایران، این کهن دیار سرفراز و مجروح، یک بار دیگر قامتی راست و ریشهدار به جهان نشان داد. حملهای که نه نخستین بود و نه شاید آخرین؛ اما واکنشی که ایران نشان داد، فراتر از پاسخ نظامی، بازتابی از تمدن، اقتدار و درک عمیق حقوقی ملت ایران از جایگاه خود در جهان بود.
فصل اول: چهارچوبهای بینالمللی و نقض بنیادین توسط اسرائیل
بر پایه منشور ملل متحد، بهویژه ماده ۲ بند ۴، کاربرد زور علیه تمامیت ارضی کشورها بهصراحت ممنوع شده است. همچنین، در اساسنامه رم (اساس تأسیس دیوان بینالمللی کیفری)، تجاوز نظامی بیمجوز از سوی شورای امنیت یا بیوجود خطر فوری و قریبالوقوع، مصداق جنایت بینالمللی است.
رژیم اسرائیل، با حمله مستقیم به خاک جمهوری اسلامی ایران، هم اصل ممنوعیت توسل به زور و هم حقوق بنیادین یک دولت مستقل عضو سازمان ملل را نقض کرده است.
در حمله به ایران، نه فقط اصل تناسب رعایت نشد، بلکه هیچ رویکردی برای حل مسالمتآمیز پیش از اقدام اتخاذ نشد. اسرائیل، با توجیه دفاع از خود، وارد مرحلهای شد که بهوضوح از مفهوم «دفاع مشروع» در حقوق بینالملل فراتر رفته و به اقدامی تجاوزگرانه، هدفمند و محرک تنشهای منطقهای بدل شده است.
فصل دوم: ایران در آینه تاریخ، عقلانیت و اقتدار در پاسخ به تجاوز
ایران، سرزمین سرفرازان تاریخ است... توفان نمیتواند کوه را بلرزاند.
این جمله، صرفاً روایت شاعرانهای از یک رویداد نظامی نیست؛ بلکه ترجمان رویکرد استوار، آرام، اما مقتدر ایران در مواجهه با هجمهای سهمگین است. جمهوری اسلامی ایران در پی این حمله، برخلاف محاسبات دشمن، واکنش خود را نه بر اساس هیجان، بلکه بر پایه حق ذاتی دفاع، منطبق بر ماده ۵۱ منشور سازمان ملل سامان داد.
در حالی که خاک برخی همسایگان برای عبور جنگندههای مهاجم در اختیار اسرائیل قرار گرفت و در شرایطی که هیچ کشوری شهامت نداشت آسمان خود را برای دفاع از ایران باز کند، نیروهای نظامی ایران از درون سرزمین خود و از میان دیوارهای دفاعی چندین کشور، موشکهایی را عبور دادند که صرفاً حامل پیام نظامی نبودند، بلکه فریادی از هویت، غرور و استقلالطلبی یک ملت بودند.
فصل سوم: تحلیل تاریخی، سیاسی و راهبردی یک بحران
حمله اسرائیل به خاک ایران در سال ۱۴۰۴ از وجوه متعددی کمسابقه و بیسابقه بود:
۱- پاسخ به حملات موشکی ایران: این پاسخ در واکنش به شهادت فرماندهان ارشد محور مقاومت، از جمله حسن نصرالله، از سوی ایران صورت گرفت. حمله اسرائیل نشاندهنده انتقال درگیری از سطح نیابتی به سطح مستقیم بود.
۲- هدفگیری توان دفاعی و هستهای ایران: با حمله به مراکز نظامی و کارشناسان ارشد، رژیم صهیونیستی عملاً قصد داشت توان بازدارندگی تهران را درهم بشکند.
۳- تغییر الگوهای منازعه: برای نخستینبار پس از جنگ ایران و عراق، اسرائیل مستقیماً خاک ایران را هدف قرار داد؛ مسئلهای که نشان از شکستهشدن قواعد پیشین درگیریها دارد.
۴- ورود ناتو و آمریکا: تحلیلهایی در برخی منابع خبری و سیاسی از احتمال همسویی ناتو و ایالات متحده با این عملیات نظامی حکایت دارد؛ موضوعی که در صورت اثبات، نهتنها تهدیدی برای ایران، بلکه چالشی جدی برای نظم بینالمللی خواهد بود.
فصل چهارم: بُعد حقوق بشری و مسئولیت جامعه جهانی
از منظر حقوق بشری نیز، این اقدام دارای ابعاد نگرانکننده است. وقتی کشوری با سابقهای مملو از تجاوز و نقض حقوق فلسطینیان، اکنون خاک کشور دیگری را بمباران میکند و جامعه جهانی در سکوت فرو میرود، باید پرسید:
آیا نهادهای حقوق بشری صرفاً در حمایت از متحدان غربی فعالاند؟
سازمان ملل متحد، شورای حقوق بشر، دیوان بینالمللی دادگستری و دیوان کیفری بینالمللی، همگی بر اساس اساسنامهها موظفاند در برابر چنین رفتاری، موضع روشن اتخاذ کنند. این آزمونیست برای صداقت جامعه بینالمللی.
فصل پنجم: نتیجهگیری؛ دفاع مشروع یا رسالتی تاریخی؟
جهانیان باید بدانند که ملت ایران اهل جنگ نیست، اما اگر پای عزت به میان آید، از جان نیز میگذرد.
در جهانی پرآشوب که تحلیلهای ژئوپلیتیکی با منافع مالی گره خوردهاند، ایران در برابر تجاوز، نهتنها از سر غریزه، که بر مبنای اصول بینالمللی، وجدان تاریخی و وظیفه ملی ایستاد.
سکوت جهانی در قبال این حمله، نهتنها پیام تأیید تجاوز است، بلکه چراغ سبزی برای تکرار فاجعههای بزرگتر.
ما بهعنوان ملتی با سابقه مقاومت، در عین پایبندی به گفتوگو و صلح، اعلام میکنیم که در این تجاوز و هر تجاوز دیگری، پاسخ ایران—قانونی، مشروع و متکی بر حق دفاع ذاتی—قاطع خواهد بود.
و، اما جهان در برابر یک سؤال قرار خواهد گرفت:ای حاکمان کشورهای جهان، پاسخ دهید که شما:
در کدام سوی تاریخ ایستادهاید؟