به گزارش آوای خزر، روزنامه اطلاعات نوشت: در دانش مدیریت، گفته میشود وضع بد از وضع نامعلوم و مبهم بهتر است. در این سالها ـ و نیز سالیان پیشتر ـ نه فقط وزرای صنایع و اقتصاد، که معاونان رئیسجمهوری و شخص رئیسجمهوری و روسای قوا و اعضای کمیسیونهای مجلس و اتاقهای بازرگانی و تقریباً همهکس در همهجا و همهوقت، این جملات را تکرار کردهاند که: «فعالان اقتصادی نیازمند ثبات قوانین و مقررات هستند. اقتصاد فقط در صورت ثبات و پایداری تصمیمها، قوت میگیرد. فعالان حوزههای مختلف، باید بتوانند چشمانداز پیشرو را به درستی ببینند. سرمایهگذاری شکل نمیگیرد مگر با ثبات قوانین و مقررات. بیثباتی قوانین و ناپایداری مقررات موجب فرار سرمایههای اقتصادی و نخبگانی کشور میشود. حاکمیت باید مواضع یکسانی داشته باشد. از دولت باید صدای واحدی شنیده شود. بیثباتی، ناپایداری و پیشبینی ناپذیری آینده سم مهلک برای کشور است و … جملات فوق و هزاران جمله از این دست، هر چند به تمامی درست است اما از شدت تکرار، ملالآور شده است. پرسش رازآلود این است که اگر همه مسئولان دولتی و نیز همه فعالان بخش خصوصی و همه نمایندگان مجلس و مسئولان قضایی و مراجع تخصصی، اینگونه متفق القولند که نیازمند ثبات، پایداری و وحدت رویه هستیم، پس چرا در عمل اینطور نمیشود؟
تا سالیانی پیش، فعالان اقتصادی برای سرمایهگذاری بلندمدت در تب و تاب و نگرانی از تغییر شرایط بودند، اما اینک میزان بیثباتی در فضای تصمیمگیری باعث شده مردم برای کارهای کوچکتری مانند ازدواج فرزندانشان یا تحصیل یا شغل دچار سردرگمی شوند و در بازار بغایت بیثبات اقتصادی نه تنها توان تصمیمگیری برای خرید خانه نداشته باشند بلکه حتی درباره خرید تخممرغ دچار ابهام و سردرگمی باشند.
این شکل از اداره کشور، همه تصمیمگیریها را به صورت «تصمیمات موقت» درآورده و مردم احساس میکنند در فضای موقت اقتصادی نفس میکشند و همین نفس کشیدن نیز، در آلودگی فزاینده شهرها، به عمل شاقی تبدیل شده است. همین یک قلم تصمیمگیری درباره وضع هوای کلانشهرها،سالیانی بس دراز است که از بنیان مبهم و نامعلوم است.سابقه آلودگی هوای تهران به قبل از انقلاب برمیگردد، اما طی این چهار دهه، کماکان با رشد جمعیت شهری، میزان آلایندگیها و آلودگی هوا به شکل تصاعدی رشد کرده و مسئولان بینهایت درباره آن حرف زدهاند، اما گویی هر دولتی دوست دارد بیتصمیمی و بیارادگی و بیعملی خود را با اتهام یا افشاگری درباره دولت قبلی بپوشاند و در نهایت هم کار را بر دولت آینده وانهد و در این میان آمار مرگومیز ناشی از آلودگی، فعلاً که تحتالشعاع کرونا قرار گفته و تا بعد هم خدا بزرگ است…!
به واقع، از هوا که نَفَس آدمها به آن بند است، موضوعی مهمتر و حیاتیتر نیست اما همین موضوع حیاتی، همچون گوی داغی در دستان «دولتهای موقت» دست به دست میشود و هیچ دولتی انگار اهتمام و یارای وارد گود شدن و حل کردن عملیاتی این بحران را ندارد. (در شرایطی که کشورهای قاره سبز که چندان مشکل آلودگی ندارند، سالیانی است که به سمت حذف خودروهای با سوخت فسیلی حرکت کردهاند، ما کماکان به افزایش تولید خودروهای بنزین سوز با تکنولوژی قدیمی بدون کمترین توجهی به بحران نفسگیر آلودگی مشغولیم) در حوزههای دیگر هم که کثیری از جامعه درگیر آن هستند، وضع به همان ابهام است. به حوزه مسکن نگاه کنید. بعد از قصه مسکن مهر، با همه مشکلاتی که داشت، تقریبا هیچ اتفاقی در این حوزه نیفتاده است و میلیونها زوجی که طی این سالها ازدواج کردهاند، تقریباً هیچ چشماندازی برای مسکن ندارند، اکنون هم که پایان کار دولت است و دولت بعد هم، طبق فرمول، تا ماهها به سرزنش دولت قبل مشغول خواهد بود.
بیش از پانزده است که قرار است کنکور طی دو سال آینده برداشته شود! الان هم همان حرفهایی را میزنند که ۱۵ سال پیش میزدند. با این حال هیچ دانش آموز دبیرستانی نمیداند تا وقتی دیپلم میگیرد کنکور هست یا نیست. وزرای آموزش و پرورش هم وقتی دورهشان تمام میشود و دیگر مسئولیتی ندارند از مافیای کنکور و آموزشگاههای آزاد سخن میگویند، نه در زمان مسئولیت. در اقتصاد کلان هم اوضاع کماکان نامعلوم و وهم آلود است. نمیدانیم بالاخره اقتصاد دولتی میخواهیم یا آزاد.نگاه کنید به مسأله اصل ۴۴ و واگذاریها. دو دهه است که درگیر موضوع هستیم و تقریباً هنوز درنقطه اولین.هر دولتی که میآید به عنوان نمونه و نماد واگذاریها، از واگذاری ایران خودرو و سایپا و استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی سخن میگوید و آنقدر سخن میگوید تا ستاره دولت افول کند و فرصتش تمام شود!
شاید مسئولان به دلیل شرایط متفاوت زیست خودشان درک درستی از این واقعیت نداشته باشند که زندگی در بلاتکلیفی تا چه حد دشوار است. مردم الان نمیدانند که فرزندانشان بعد از فارغالتحصیلی شاغل خواهند بود یا بیکار، نمیدانند که بهای اقلام مورد نیازشان ماهانه و حتی روزانه چه قدر بیشتر میشود،نمیدانند که سال آینده درهوای بهتر نفش میکشند، یا بدتر،نمیدانند که محدودیتهای جادهای کی برداشته میشود، نمیدانند در بورس سرمایهگذاری بکنند یا نکنند، نمیدانند نرخ سود بانکی قرار است کم شود یا زیاد، نمیدانند واکسن کرونا بالاخره کی میرسد، نمیدانند که وضع معیشت و اقتصاد خانوارشان حتی در کوتاه مدت به کدام سمت میرود، نمیدانند که ازدواج کنند یا نکنند، بچهدار شوند یا نشوند، به دانشگاه بروند یا نروند، نمیدانند که علم بهتر است یا ثروت… و بالاخره حتی نمیدانند که پنجرهها را باز کنند یا ببندند!
انتهای پیام/1005