دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۴۲۷۲۳
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۳
یادداشت/ رقیه توسلی
خیابان گرم نیست!
کُپّه را همانجای قبلی دیدم. توی خیابان اصلی، جلوی ساختمان نیمه ساخت. به همان سبک و سیاق قبلی نشسته بود. مچاله، تنها، پشت به باد.
آوای خزر- رقیه توسلی: کُپّه‌ای جلوی ساختمان نیمه کاره؛ اولین بار اینطور دیدمش.
یکخورده برای کشف ماجرا تلاش کردم، اما دروغ چرا، چون کار عجله‌ای داشتم آنچنان که باید پاپیچ قصه نشدم.
گذشت تا اینکه دوباره مسیرم خورد به اداره فرهنگ و ارشاد و باز کُپّه را همانجای قبلی دیدم. توی خیابان اصلی، جلوی ساختمان نیمه ساخت. به همان سبک و سیاق قبلی نشسته بود. مچاله، تنها، پشت به باد. با این تفاوت که اینبار مختصری موی ژولیده هم پیدا کرده بود. دیگر مطمئن شدم زیر پتوی زهواردرفته، آدمی نیازمند نشسته.

از دست خودم بابت یک هفته اشتباه، عصبانی بودم. کاش اینقدر خطا و مضحک فکر نمیکردم. آخر دفعه اول برای راضی کردن وجدانم گفتم این کپه حتما یک مقدار کیسه گچ یا سیمان است که کارگران رویش را کشیده اند.

قلبا متاسف میشوم و اینبار معطل نمیکنم. زنگ میزنم به ۱۳۷. در کمال تعجب سامانه شهرداری روی پیغامگیر است. پیام میگذارم. بعد شماره اورژانس اجتماعی را می‌گیرم. ۱۲۳ بهزیستی، سه بار که بوق میخورد، اپراتور خانومی جوابگوست. شرح ماوقع که میکنم، قول پیگیری میدهد و می‌گوید نیرو‌های همکار را میفرستد به آدرس.

دلم قرص میشود. با حال دگرگونی به آقای کارتن خواب نگاه میکنم. خوشحالم که امشب را از بی سقفی نجات پیدا می‌کند؛ که توی گرمخانه حداقل لیوانی چای و بشقابی غذای گرم سهمش میشود از زندگی. خوشحالم که نهاد‌هایی هستند که زیر بال و پر آدم‌های بیجا و مکان را می‌گیرند. ارگان‌هایی که شرایط زیست نیمه عادی را فراهم می‌آورند و دست اندرکار این قسم امورند. نیم ساعتی منتظر می‌مانم، اما خبری نمیشود. باید بروم، اما دلم میماند اینجا. پیش آقای بی سرپناهی که هر شب کنار کلی خانه، چشم هایش را می‌بندد؛ که سرمایه اش از تمام دنیا، تکه کارتن و روانداز بیرنگ و رویی بیش نیست... وقت رفتن زیرلبی به آقای پتوپیچ می‌گویم؛ نگران نباش همشهری! امشب اینجا نمیخوابی دیگر! رسیدگی به محرومان از وظایف دولتهاست.

پی نوشت
فرداست. با اداره فرهنگ و ارشاد کاری ندارم. آمده ام یکسر تا خیابان مذکور، جای خالی ببینم و آرام شوم؛ که نمی‌بینم. باورم نمیشود آقای مو پریشان هنوز روی آن تکه کارتن باشد...
موبایلم را درمی آورم. نمیدانم چرا "زهی خیال باطل! " دست از سرم برنمیدارد. ۱۲۳ دارد بوق میخورد که خبر حذف سه تیم ایرانی از لیگ قهرمانان آسیا هم می‌آید روی صفحه.
مدیریت بیداد میکند! برای آقای کارتن خواب و خودم و طرفداران میلیونی، دلم کباب است.

سنجاق
حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
تهیدست و فقیر، در وطن خویش هم غریب است.
حکمت ۵۶ نهج البلاغه
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار