دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۴۸۸۱۶
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۲
یادداشت/ رقیه توسلی
دوستی می‌گفت: مَنبر یعنی من را ببر... ببر به دل واقعه... به دل تاریک و روشن تاریخ.

آوای خزر- رقیه توسلی: دوستی می گفت: مَنبر یعنی من را ببر... ببر به دل واقعه... به دل تاریک و روشن تاریخ.

درست می گفت... عجالتا ساعتی می شود از شهر و دیار کنده ام و چشمان ناقابلم دودو میزند دنبال سر زنان عرب... مرثیه خوان، مرثیه اش را بی نقص خوانده است... از پای منبر آمده ام زیارت ارض "عمورا" و حالا شکل زنان مبهوت دشت، دارم اشک می ریزم... از دور... آنها بر سر و جان می کوبند و من هم... به صحرای تن های بی سر آمده اند، من هم... ابدانِ قطعه قطعه را یزله و شیون می کنند، من هم... خیام سوخته را تاب نمی آوردند و میانه ی میدان می دوند در خاک و خون، من هم... یارب یارب سر میدهند و نیزه زار مقتل از پا می اندازدشان، من هم.

یا حسین مظلوم... مرثیه خوان از قوم بادیه نشین می خواند و من می بینم... زنان بی باک "بنی اسد" را که نامشان گره خورده به زلف کربلا... که با حصیر و فانوس و بیل آمده اند... با آه و فغان و شهامتی که فرات به یاد دارد... این طایفه را کیست که نشناسد... عشیره ای که عاشورا را به چشم دیده است... داغ و بی قاصد و عظیم... خاندان بنی اسد در دشت می چرخد و می سوزد و مویه می کند.. شاید آن دوازده هزار نامه را می بیند و دارد به دعوت کوفیان، کله تکان می دهند... شاید حربن یزید رهایشان نمی کند... شاید حبیب و حرمله ایستاده اند در برابرشان... شاید قلبشان پیش شهید علقمه است... شاید به تل نگاه می کنند... شاید مات زیرورو شدن دنیایند... خراب تماشای تیرها و عمودها... و شاید صورت در سراپرده ی چادرها که کشیده اند یاد عمه ی سادات و زنان اهل خیام افتاده اند که هستی شان را در کرب بلا به خدا سپرده اند.

پی نوشت:
اربابِ بوریا به تن، بی ریا؛ حسین...

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار