دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۲۲۶۸۹
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۶
حتما داستان‌های قدیمی را شنیده‌اید که پادشاهی جرئت می‌کند شاهزاده‌اش را به سفری پرمخاطره بفرستد؟ شاهزاده چه پیشینه‌ای دارد؟ چه‌ها آموخته؟ چه توانایی‌هایی دارد؟ چه انگیزه‌هایی دارد؟ به چه ارزش‌هایی پایبند است؟ اگر هر پادشاه بداند، سفر شاهزاده‌اش، گریز‌ناپذیر است، بهتر آن می‌بود که آمادگی پیشه کند، او را قوی بپروراند و خود وقار و تحملی نشان دهد که از نگرانی و ترسش پیشی گیرد، یادمان بماند، مسیر آماده‌کردن کودک برای نوجوانی، از آماده‌شدن خود والدین برای نوجوانی کودکشان می‌گذرد.

آوای خزر/  این اولین قدم است، اگر پادشاه سفر شاهزاده‌اش را پیش‌بینی نکند، غافلگیر خواهد شد، همچنان که اگر والدین برای سفر نوجوانی کودکشان آماده نباشند و یادمان باشد، در پی غافلگیری، ندانم‌کاری و اضطراب گریزناپذیر است.
عبور از قصر امن عادات: ممکن است آنچه از سرگذشت بودا شنیده‌ایم، افسانه یا واقعیت باشد، هرچه هست، پدر پادشاهش نتوانست در پس دیوارهای افراشته کاخ و در بستری از برآورده‌کردن تمام آرزوهایش، شاهزاده دلبند خود را در امن و آسایش حفظ کند، همان‌گونه که ما نمی‌توانیم و همین را باید بدانیم که زندگی در پس بلند‌ترین دیوارهای کاخ آرزوها، ساکن نمی‌ماند و عبوری ناگزیر را در پی دارد. همه ما باید بدانیم؛ نوجوان از حصارهای خانه امنی که برایش فراهم کرده‌ایم، عبور می‌کند و به سرزمین پرمخاطره آن سوی در و دیوار پا می‌نهد.
آن سوی دیوار و حصار: عبور نوجوان از خانه فقط از نظر جسمانی نیست، آن‌گونه که کودکی به مدرسه یا زمین بازی می‌رود، او با تمام وجودش عبور می‌کند؛ باورها، علائق و عاداتش را با خود به دنیایی آن سوی دیوار خانه می‌برد و هم‌نفس دنیایی می‌شود که نه ما از آن خبر داریم و نه خودش، گویی به سرزمینی پا می‌نهد که مهم‌ترین ساکنانش او و همتایانش هستند، در حال نگاه‌کردن دوباره، به همه آن روال کودکی و خانواده‌. یک‌باره گویی اطمینان کودکانه او از دست می‌رود، شک‌کردن و سرپیچی آغاز می‌شود، زمین زیر پایش، مثل یخی لغزان می‌سُرَد و شاید بیشترین پشتوانه او، همتایانی است که می‌داند چون او هستند، مثل او از روال‌ها سر می‌پیچند، باورها را زیر سؤال می‌برند و مثل او «نه» می‌گویند.
آن حلقه شگفت: یکی از مهم‌ترین مشکلات والدین با نوجوانان، به‌رسمیت‌نشناختن این دوره به‌عنوان مهم‌ترین مرحله رشدی است و مطمئن باشیم اگر موضوعی را به رسمیت نشناسیم یا حتی انکار کنیم، برای مواجهه با آن آماده نخواهیم بود. باید به‌عنوان بزرگ‌سال، والد یا مسئول بپذیریم که لازمه ورود به مرحله بزرگ‌سالی و قبول مسئولیت‌های متعدد آن، تجربه نوجوانی‌ای پربار و غنی است، قبول کنیم که هر بزرگ‌سال، بر پیشینه نوجوانی خود خواهد ایستاد، پس مبادا این پیشینه سست و ضعیف باشد، حلقه رابط خواب و خیال دوران کودکی تا رویارویی با واقعیات سرسخت بزرگ‌سالی، نوجوانی است که به‌درستی گفته‌اند: مهم‌ترین مرحله زندگی است، کمک کنیم مسافرانی جست‌وجوگر و قوی بار آیند.
این تجربه آشنای بسیاری از والدین امروزی است. ما هر آنچه در توان داشتیم، برای او انجام داده‌ایم و حال چنین دوری و بی‌میلی او به ما، چه دلیلی دارد؟ از بی‌مهری یا ناسپاسی اوست؟ چرا به ما گوش نمی‌سپارد؟ حرفمان را نمی‌پذیرد؟ به ما اطمینان نمی‌کند؟ شاید لازم باشد غیر از درنظر‌گرفتن ویژگی‌های دوران نوجوانی، روش‌های برخورد با او را مرور کنیم؛ شاید ما همه‌کار کرده‌ایم، اما بسیاری را به‌درستی انجام نداده باشیم. شاید مهم‌ترین کاری که باید می‌کردیم، ایجاد احساس ارزشمندی در او بود، اینکه بداند موجودی است ارزشمند و شایسته است از خود مراقبت کند، به بهترین وجه. به رفتارمان برگردیم، آیا این کار را کرده بودیم؟ بهترین راه آموزاندن به کودک، رفتار درست با خودمان است، آیا به او گفته‌ایم ما زندگی را ارزشمند می‌دانیم و با وجود همه مشکلات، با امیدواری و گشاده‌رویی با آن مواجه می‌شویم؟ آیا در عمل مانند افرادی رفتار کرده‌ایم که خود را ارزشمند می‌دانند و شایسته احترام به خود هستند؟ شاید گله‌ها و شکایت‌های هر روزه ما، برای او این پیامد ذهنی را داشته که زندگی، سخت و فرساینده است. شاید به او انتقال داده‌ایم که خسته‌ایم و داریم تمام‌وقت می‌کوشیم زندگی‌ای را فراهم کنیم که خیلی بهتر از داشته‌های خود ما بوده است. شاید این احساس دل‌زدگی ما از زندگی و نارضایتی‌مان از رویه روزمره‌‌مان و احساس بی‌ارزشی‌ای که می‌کنیم، پایه و اساس دیدگاه او به زندگی است. شاید ما فکر می‌کردیم با غرق‌کردن او در دنیایی پر از امکانات، همان‌هایی که هیچ‌گاه خود نداشته‌ایم، می‌توانیم او را علاقه‌مند و با انگیزه و سپاسگزار و رضایتمند تربیت کنیم. گاه می‌بینیم که آنان هم پر‌توقع‌اند و هم احساس گناه می‌کنند. هم بسیار می‌خواهند و هم کم‌ قدر می‌دانند. هم ارزشی برای خود قائل نمی‌شوند و هم بر قدرتی روزافزون بر ما پا می‌فشارند. راستی رویه درست چه بود؟ اگر قرار بود که گذشته را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم، آن طرح چه می‌بایست بود؟ شاید پاسخ این پرسش، قدم نخستین برای کسب دیدگاهی باشد که روش‌های ما را به‌درستی تغییر دهد، باشد که در سفر زندگی‌مان، در کنار کودکانمان، با اطمینان بیشتر و با آمادگی بهتری قدم بگذاریم.

انتهای پیام/1005

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها