به گزارش آوای خزر، فرهاد نصرتینژاد، عضو گروه مدیریت رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در نشست هماندیشی «جایگاه بازنشستگی در نظام تأمین و رفاه اجتماعی» با بیان اینکه بازنشستگی بهعنوان مرحلهای از زندگی که عموما با رسیدن به سنی خاص آغاز میشود یک جعل مدرن است، افزود: «یکی از دلایل این جعل مدرن، قراردادی و غیرطبیعی بودن بازنشستگی است.»
او ادامه داد: «تا پیش از دولت رفاه، بازنشستگی معنایی بیولوژیک داشت؛ یعنی فرد تا زمانی که میتوانست کار میکرد و عملا زمانی که توان بدنی نداشت، بازنشسته میشد.»
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه بازنشستگی نوعی مرحله گذار در زندگی افراد بازنشسته است، تصریح کرد: «این گذار خلاف دوره پیشامدرن یا قبل از دولت رفاه که به صورت طبیعی انجام میشد، مبنایی قراردادی دارد و دیگر تابعی از بیولوژی نیست، بنابراین بسیاری از افرادی که به این سن میرسند، باید نقش دیگری به اجبار بازی کنند.»
نصرتینژاد اظهار داشت: «این گذار در حال حاضر به امری غیرطبیعی و قراردادی تبدیل شده است. فرد میتواند در هر سنی و با حداقل ۱۰سال سابقه بازنشسته شود. در این شرایط خلاف گذارهای قبلی که هر کس در زندگی فردیاش تجربه میکرد و عموما موجب ارتقای اجتماعی او میشد، بازنشستگی آخرین گذار و به معنای رسیدن به آخر خط و از دست دادن بسیاری از موقعیتهای اجتماعی پیشین است. برای بسیاری از افراد این گذار بسیار دردناک است.»
او با اشاره به بحرانهایی که در این گذار وجود دارد، بیان کرد: «اولین بحرانی که بسیاری از بازنشستگان بهخصوص بازنشستگانی که موقعیت شغلی و اجتماعی بالایی در دوران اشتغال داشتند، با آن مواجه میشوند، بحران هویت است.»
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی اضافه کرد: «بحران هویت یعنی فردی که تا دیروز اهمیت اجتماعی داشت، مورد احترام و دارای اختیارات و مسئولیتهایی در یک رده شغلی بود، به یکباره تبدیل به فردی میشود که دیگر موقعیتی ندارد و به بیان گافمنی، بسیاری از آنها دچار نوعی هویت مخدوش میشوند.»
نصرتینژاد در ادامه به بحران داغخوردگی اشاره کرد و گفت: «به تبع بحران هویتی که برای بسیاری از بازنشستگان به وجود میآید و با نوعی هویت مخدوششده روبهرو میشوند، به دلیل معنای اجتماعی که در این فرهنگ از بازنشسته وجود دارد و عموما به معنای فرد بدون مشارکت در فرآیند اجتماعی قلمداد میشوند، فرد بازنشسته دومین بحران زندگی خود را در این مرحله تجربه میکند و استیگماتیزه یا داغخورده میشود.»
او خاطرنشان کرد: «به تبع این استیگما، رفتار اطرافیان با او کمکم عوض میشود و فرد بازنشسته به سمت ایفای نقشی که جامعه مطابق با آن استیگما برایش تعریف کرده است، پیش میرود. در این حالت، اتفاقاتی میافتد که نظریه برچسبزنی به آن اشاره دارد.»
این استاد دانشگاه عنوان کرد: «بحران از خودبیگانگی سومین بحرانی است که احتمالا برخی بازنشستگان تجربه میکنند. بازنشستگی با حذف آنچه موجب بروز شأن انسانی میشود و مظهر انسانیت انسان است، فرد را دچار از خودبیگانگی یا الیناسیون میکند.»
نصرتینژاد به یکی از بحرانهای رایج در ایران اشاره کرد و توضیح داد: «یکی از بحرانهایی که بیشتر در کشور خودمان شاهد آن هستیم، بحران معیشت است. مستمری بازنشستگی در ایران تابعی از سوابق بیمهای فرد در دو سال آخر و نه سابقه کاری او است. به دلیل شرایط تورمی و افزایش سالانه حقوق، مشمولنشدن همه دریافتیها در کسورات بیمهای و رشد نکردن متناسب مستمری با تورم سالانه، این مستمری بسیار کمتر از آخرین دریافتی است و با گذر زمان این فاصله بیشتر میشود که بسیاری از بازنشستگان را با تنگنای معیشتی روبهرو میکند.»
او در پایان یادآور شد: «مجموعه بحرانهای یاد شده در جامعه ایرانی، بازنشستگی را مترادف نوعی کابوس قرار داده است. از این رو بسیاری از بازنشستگان دوران بازنشستگی را نهتنها فرصتی برای انجام فعالیتهای مورد علاقه خود نمیدانند، بلکه بازنشستگی را تهدید جدی و کابوس میدانند.»/شرق
انتهای پیام/1005