آوای خزر - روحالله صالحی: محرم آمده است و دوباره صحبت از شور حسینی است اما زمانه بدی شده است و شما ای سرور شهیدان عالم خوب میدانید چه میگویم.
حسین جان؛ چگونه میتوانم ندای «هل من ناصر ینصرنی» تو را از اعماق تاریخ غبار آلود و زنگار گرفته بشنوم، حقیقت آن را درک کنم و لبیکی بگویم که برای دین، دنیا و آخرتم سودمند باشد و برای مردم جامعهام که شیعه و عاشق شمایند نوید بخش.
حسین جان؛ ایمان، فداکاری و ایثار وصفناشدنی شما و یارانت را چگونه باید بیان، تبلیغ و ترویج کنم تا نام و نانی برایم نیاورد و در آخرت موجبات شرمنگی و سرافکندگیام نشود.
حسین جان؛ دستان بریده علمدارت را چگونه توصیف نمایم که به خرافات آلوده نشود تا مذهبم، ایمان و عشقم به مضحکه گرفته نشود.
حسین جان؛ عاشورایت را میستایم چون میخواهم برای حفظ دین و آئینم، از آن آموزهای بسازم تا از تهدید و تطمیع سربلند بیرون آیم و روشی که دین و ایمانم را از کِرختی و عُزلتنشینی بزدایم.
حسین جان؛ فریادت را از اعماق تاریخ شنیدم که، هرگز با کسانی که دین خدا را دستمایهی خود قرار میدهند تا به قدرت دست یازند و یا منصبی را عهدهدار شوند بیعت نکنم. چون به ما آموختی دین نه ابزار قدرت است نه وسیلهای برای ثروت.
حسین جان؛ در شب عاشورا در تاریکی شب، به همه یارانت فرمودید: «شما آزادید بروید، از تاریکی شب همچون اسب راهوار بهره گیرید...» در حالیکه هر حاکم و فرماندهای میداند در چنین موقعیتی خطیر به نیروهای بیشتری نیازمند است تا قدرت نظامی و دفاعیش افزون گردد. اما این رفتارت بینظیر است. به من بیاموز و الهام فرما که چگونه میتوان در صورت نیاز، بینیاز شد و انسانها را آزاد گذاشت و به گروگان نگرفت. ای همچون پدر( امام علی«ع») حقیقتی بر گونهی اساطیر.
حسین جان؛ نمیدانم حیرانم که چه بگویم. سنت عزاداریت به خرافات آمیخته گشته، تبیین قیامت؛ سطحی و بیمعنا شده، شهادتت به آب مربوط و منوط میشود، آزادگی یارانت به بندگی تعبیر، وفای علمدارت به سقایی محدود، زینبت به اسیری معروف و سجادت به بیماری ملقب میشود، نام مبارکت به "حُس حُس" مُخفف میشود. وای وای چه بگویم که قلبم میسوزد و عقلم حیران میشود و بدنم میلرزد که دشمنانت بخاطر بیعت نکردنت و زیربار ذلت نرفتنت، تو را و یارانت را از دم تیغ گذراندند و به شهادت رساندند و برخی از دوستانت قیام و شهادتت را با خرافات آمیخته و برای نام و نانشان میخوانند و تبلیغ میکنند!!!
حسین جان؛ میخواهم درعزایت بگریم اما میبینم که باید برای خود گریه کنم چرا که نیازمند به لبیکی نه گریه. چون راهت باید ادامه یابد تا دین خدا در خطر انحراف نیفتد، خطر تحریف، تخفیف و تحدید، آن را به مسلخ نفرستد.
حسین جان؛ میخواهم بیشتر بدانم و بفهمم اما میترسم دانستن و فهمیدن، عذابم بدهد. اگر ندانم و نفهمم میترسم در آخرت مجازات شوم چون در فهمیدن و دانستن؛ توانا هستم.
حسین جان؛ ظلم مضاعف در حق تو و یارانت را، شهادت مضاعفت را چگونه و با چه منطقی میشود توجیه کرد؟ ظلم و شهادت در کربلا و عاشورا توسط معاندانت صورت گرفت اما مظلومیت و شهادت مضاعفت توسط برخی از دوستانت در تاریخ غمبار و آمیخته به جهل و خرافات ما پدید آمد.
حسین جان؛ درعجبم آنهایی که میدانستند و میتوانستند در مقابله با خرافات و انحرافات؛ قیام و اعتراض نکردند!!!؟ آرام آرام اجازه دادند که خرافات و تحریفات در پی نسلهای متمادی انباشته گردد و دیگر هیچ کسی را یارای آن نباشد که به مخالفت برخیزد چون میشود ضد دین، ضد خدا و ضد عاشورایت. اگر چه امثال شهید مطهری در تحریفات عاشورا و حماسه حسینی، گوشههایی از آن خرافات و اسرائیلیات را برملا کردند اما انگار نه انگار، که دوباره فربهتر گشت آنچه که خرافات بود!!!؟.
خدایا؛ ترا به خون مقدس حسین(ع) و یارانش، ما و آئین ما را نجات بده. آمین یا ربالعالمین
دکتر روحاله صالحی جویباری
انتهای پیام/