آوای خزر- حسین احمدی: خودم را گول می زنم. می زنم به آن راه. مثل کبک. اما باز نمی شود. دریا به کل رنگش تغییر کرده و آبی نیست. چیزی تو مایه های خاکستری سرخابی شده انگار. ترسناک طور. خزر دفعه ی قبل کجا، این کجا؟ زیبایی و آرامشی ندارد. سرخوشی هفت روز پیش را که نشستیم ور دلش هندوانه لب شتری بُریدیم و فلاسک چایمان را خالی کردیم. که ملت دورمان پانتومیم بازی کردند، سوار ماشین ساحلی شدند، بساط کباب راه انداختند و شاد بودند.
ساحل امروز کلی توفیرش است با ساحل هفت روز پیش. پکر و ملتهب اند همه. منظورم از همه، همان تعداد انگشت شماری اند که هنوز مانده اند مثل ما و پای رفتن شان سُست است.
قریب یکساعت پیش اینجا دو خانواده، خوش و خندان داشتند با هم والیبال بازی می کردند. باورم نمی شود! در چشم بهم زدنی ورق برایشان برگشت. که جیغ و فغان و شیون شان بلند شد. مشغول مکالمه ام که همراهانم می دوند سمت دریا، من خشکم زده اما. آدم خشک شده ای که دارد می بیند ثانیه به ثانیه آنچه را که نباید.
پسر جوان خانواده وسط دریا، تقلا می کند. فامیل در ساحل توی سر و کله خودشان می زنند و پدر میانسال می پرد توی آب.
به اینطرف و آنطرف نگاه می کنم. ما در منطقه شنا نیستیم. غریق نجاتی وجود ندارد. کسی در جمع مان شناگر نیست. حتی یک قایق نیست که برویم پی اش. هیچیِ هیچی. فقط ما و دریا. ذهنم داغان می شود چون می دانم چقدر زمان کم است برای کمک رساندن. و چقدر دست و پا بسته ایم. و چقدر مجبوریم به علاج واقعه قبل از وقوع.
بنده ی خدا آدم آنطرف خط می میرد از استرس تا به خودم بیایم و برایش توضیح بدهم. خبر را که می شنود می گوید؛ امان از جادوی دریا...
صم بکم و مشوش نشسته ایم رو به دریا و به میلیون ها مسافر دیگری که قرار است سر از این منطقه دربیاورند فکر می کنیم. به آنها که امروز و قصه نافرجام زندگی این پسر و پدر را ندیدند و هلاهلش را نچشیدند. به آنها که پیگیر آمار فاجعه نیستند. نمی دانند پارسال 105 خانواده توی همین کرانه، عزیز از دست دادند.
خودم را گول می زنم و با چوبی که دستم است روی ماسه های خیس، شکل خورشید می کشم و زیرلبی می گویم کاش فوریت های دریا داشتیم. جایی بود که می شد این اشتباهات را پوشش دهد. یا مثلا پلیس دریا استخدام می کردیم. ارگانی که اجازه نمی داد آدم ها بابت انتخابی نادرست جان شان از کف برود.
پی نوشت
مديركل پزشكی قانونی مازندران: در سال گذشته 105 نفر از هموطنان در دریا غرق شدند.
سنجاق
مولا علی علیه السلام می فرمایند:
كسی جز مبتلایان و بلانشینان، قدر نعمت عافیت را نمیداند.