آوای خزر - یادداشتی از علیرضا نیاکان: در آستانه فرا رسیدن عید سعید قربان قرار داریم دهها هزار زائر حرمین شریفین آماده میشوند تا در روز این عید فرخنده با انجام اعمال قربانی و حلق و سعی صفا و مروه حج تمتع خود را کامل کنند به این بهانه چند حکایت از انجام سفر حج تقدیم شما خوانندگان گرامی میشود در پایان نیز اشارهای به آداب تودیع با حرمین شریفین داریم.
حکایتی از سفر حج علامه محمدتقی بهلول گنابادی (پاداش ده برابر خداوند) نهایت توکل به خدا، زمانیکه علامه بهلول در سفر حج بود پیاده از مکه عازم مدینه بود که در بین راه به استراحتگاهی رسید و هندوانهای خرید و به عنوان غذا خورد و پوست آن را کنار بوتههای سمت بیابان گذاشت که متوجه زنی شد که همراه بچه هایش با لباسهایی مندرس آمد و پوست هندوانه را برداشته و تکه تکه کرده و هر تکه را به یکی از بچههایش داده و آنها پوست هندوانه را خوردند.
او که متوجه فقر شدید آن زن شده بود کل پولش را که ۱۵۰۰ ریال سعودی بود به آن زن داد و حساب کرد تا دو سه روز دیگر که به مدینه برسد میتواند گرسنه بماند و فقط در بین راه آب بنوشد تا در مدینه از آشنایانش پولی قرض بگیرد.
پس پیاده به راهش ادامه داد مدتی نگذشت که ماشینی کنارش متوقف شد که حامل کاروان حجاجی بود که عازم مدینه بودند روحانی کاروان که از دوستان او بود او را شناخته بود از او خواست که همسفر آنان شود. وقتی دید که او سوار ماشین نمیشود و قصد کرده راه را پیاده طی کند یک دسته پول به او هدیه میدهد و به سفارش روحانی کاروان برخی از کاروانیان نیز مقدار دیگری پول به بهلول هدیه میدهند. با رفتن ایشان بهلول پول را شمارش میکند و میبیند دقیقا ۱۵۰۰۰ ریال سعودی شده است. در این هنگام به یاد این آیه شریفه میافتد که میفرماید:
«من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها و من جاء باالسیئة فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون» (سوره انعام آیه ۱۶۰). اخلاق و آداب در حج و زیارت
حکایتی در خصوص عبدالجبار مستوفی
«شخصى به نام عبدالجبار مستوفى به حج مىرفت. او هزار دینار زر همراه داشت، روزى از کوچهاى در کوفه مىگذشت که به طور اتفاقی به خرابهاى رسید، زنى را دید که در آنجا چیزى را جستجو مىکرد و بدنبال متاعى بود، ناگاه در گوشهاى مرغ مردهاى دید و آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد.
عبدالجبار با خود گفت: این زن احتیاج دارد و فقیر است، باید ببینم وضع او چگونه است. بدنبال او رفت تا اینکه زن داخل خانهاى شد. کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: اى مادر! براى ما چه آوردهاى که از گرسنگى هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغى آوردهام تا براى شما بریان کنم! عبدالجبار، چون این را شنید گریست و از همسایگان آن زن احوالش را پرسید. گفتند زن عبدالله بن زید علوى است.
شوهرش را حَجّاج کشته و کودکانش را یتیم کرده است. مروت خاندان رسالت، وى را نمىگذارد که از کسى چیزى طلب کند. عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهى کرد، حجّ تو این است. آن هزار دینار را از میان باز کرد و به آن خانه رفت و کیسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد.
چون حاجیان مراجعت کردند و به کوفه نزدیک شدند مردمان به استقبال آنها رفتند، عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید، شتر سوارى، جلو آمد و بر وى سلام کرد و گفت: اى عبدالجبار! از آن روز که در عرفات ده هزار دینار به من سپردى تو را مىجویم، زر خود را بستان، و ده هزار دینار به وى داد و ناپدید شد.
آوازى برآمد که اى عبدالجبار! هزار دینار در راه ما بذل کردى ده هزار دینار فرستادیم و فرشتهاى را به صورت تو خلق کردیم و تا زنده باشی هر ساله از برایت حج گذارد تا براى بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکارى به درگاه ما ضایع نیست» البته که غرض از نگارش این سطور پایین آوردن منزلت حج نیست. چرا که، در روایت آمده است که اگر کسى هم وزن کوه ابوقبیس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند جاى حج را نخواهد گرفت، همچنین در تکرار حج سفارشات مؤکّدى است که خانه خدا نباید خالى بماند و شعار بلند آوازه حج باید جاودانه باشد، هدف یادآورى این نکته مهم است که یک بعدى نباید نگریست و راه افراط و تفریط نباید پیمود که حج جایى دارد و خدمت به بندگان نیازمند خدا نیز جایى؛ و هر یک نباید دیگرى را نفى کند و از هیچکدام نباید غفلت ورزید.
دعا و نیابت براى دیگران
در همین راستا و به منظور پیوند عاطفى با دیگر مسلمانان، بر زائر است همانگونه که در روایت تأکید شده، دعاهاى خود را تعمیم دهد و جمیع مؤمنان را دعا کند و در اعمال مستحبى، چون طواف، عمره مفرده و حج مستحبى، براى دیگران نیابت کند. چه این کار نه تنها از ثواب عمل وى نمىکاهد بلکه سبب آن مىشود که عملش مقبول و دعایش مستجاب گردد.
امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: «اگر هزار نفر را در حج خود شریک سازى براى هر یک از آنها یک حج خواهد بود، بدون آنکه از حج تو چیزى کسر شود» ; «لو اشرکت ألفاً فی حجّتک لکان لکلّ واحد حجةً مِنْ غَیْر أنْ تنقص حجک شیئاً».
علی بن ابراهیم از پدرش (ابراهیم بن هاشم) نقل مىکند که عبدالله جندب را در موقف (عرفات) دیدم، حالتى بهتر از حالت او ندیده بودم. دستها به آسمان برداشته یکسره اشک بر چهرهاش جارى بود و بر زمین مىریخت. همینکه مردم متفرق شدند گفتم: اى ابا محمد! موقفى بهتر از موقف تو هرگز ندیده بودم.
در پاسخ گفت: به خدا جز براى برادرانم دعا نکردم؛ زیرا حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) مرا خبر داد که اگر کسى پشت سر برادرش دعا کند وى را از جانب عرش ندا دهند که: «صد هزار برابر آنچه خواستى براى تو باد» ; (ولک مئة ألف ضعف مثله) و من دوست نداشتم که صد هزار تضمین شده را رها کنم و به دعا براى خود بپردازم که نمىدانم آیا به اجابت مىرسد یا نه؟! آرى در دعا نیز مردم مقدماند.
بنابراین حج گزار باید از حصار فردیت خارج شود و به دریاى انسانها بپیوندد تا خود نیز در این دریا از فیض ربوبى برخوردار گردد.
وداع با حرمین
براى زائر خانه خدا، از آن هنگام که آهنگ بازگشت به وطن دارد تا رسیدن به خانه، آدبى است؛ از جمله:
تودیع با حرمین. مستحب است که زائر براى آخرین بار طواف وداع کند و از خانه خدا بیرون آید و نیز با زیارت وداع، حرم نبوى و جنة البقیع را ترک گوید و همانگونه که در ادعیه و زیارات آمده، از خداوند بخواهد که آن را آخرین زیارت او قرار ندهد؛ چرا که تعلّق قلب به خدا و رسول و ائمه هدى (علیهم السلام) و اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه از لوازم ایمان و محبت است (مَنْ أحبّ شیئاً اَحَبّ آثاره) و هم عامل هدایت و تربیت، و این تعلّق و وابستگى باید جاودانه باشد.
وداع با کعبه معظمه
معاویة بن عمار از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هرگاه خواستى از مکه خارج شوى، با خانه خدا وداع کن و هفت شوط طواف بنما و اگر توانستى حجرالأسود و رکن یمانى را در هر شوط استلام کن و اگر نتوانى از حجر آغاز و بدانجا ختم مىکنى و اگر نتوانستى طواف کنى رخصت دارى. آنگاه به مستجار برو و همان کار کن که روز ورود نمودى.
سپس از خداوند براى خود طلب خیر کن و پس از استلام حجر شکم را بر خانه کعبه بچسبان و حمد و ثناى الهى بگو و بر محمد (صلى الله علیه وآله) و خاندانش درود فرست و بگو: «.. أللّهمّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زیاره بَیْتِک» ; «خدایا! این را آخرین دیدار من با خانهات قرار نده.» بعد از آن، به زمزم برو و آب بنوش و بیرون بیا و بگو: «آئبون تائبون عابدون، لربّنا حامدون الى ربّنا راغبون راجعون» «بازگشت کنندگانیم و توجه کنندگان و پرستندگان و ستایشگران اوییم به خداوندگارمان راغبیم و به سوى او رجوع کنندگانیم.»
معاویة بن عمار مىگوید: امام صادق (علیه السلام) بدینگونه با کعبه وداع کرد و، چون خواست از مسجدالحرام خارج شود، مقابل درِ مسجد خود را بر زمین افکند و سجده طولانى نمود و آنگاه برخاست و خارج شد؛ و نیز از سخنان آن حضرت است که، چون وداع خانه کنى، دست خود را بر در بگذار و بگو:
«المِسْکِینُ بِبابِکَ فَتَصدّق علیه بِالجَنّة» «بیچارهاى بر درگاه تو است، او را با بهشت صدقه بده.» و نیز توصیه شده که زائر هنگام وداع قصد بازگشت کند و این را از خداوند بخواهد. از سخن امام صادق (علیه السلام) است که: «هر کس از مکه بازگردد، در حالى که قصد حج سال آینده را داشته باشد عمرش افزون شود.» (مَنْ رَجَعَ مِنْ مَکّة وَ هُوَ یَنْوی الْحَجّ مِنْ قابِل، زِیدَ فی عُمْرِهِ).
همچنین در روایات نکوهش شده است از اینکه کسى حج کند و قصد بازگشت مجدد نداشته باشد. محمد بن ابى حمزه از قول امام معصوم آورده است که: «هرگاه کسى از مکه خارج شود و قصد مراجعت نداشته باشد، اجلش فرا رسد و عذابش نزدیک گردد.» امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: یزید بن معاویه (لعنة الله علیهما) حج کرد و در بازگشت شعرى گفت بدین مضمون: اذا جعلنا ثافلا یمینا فلا نعود بعده سنینا
الحج و العمرة ما بقینا
هنگامى که به کوه ثافل (بین مکه و شام) رسیدیم، از آن پس هرگز براى حج و عمره تا زندهایم رجوع نخواهیم کرد.
به دنبال این سخن، خداوند عمرش را کوتاه کرد و مرگش را قبل از موعد رسانید. (فنقص الله مِنْ عُمْرِهِ وَ أماته قَبْلَ اَجَلِهِ) اینگونه سخنان از یزید و خاندانش غیر منتظره نیست. چه آنان منافقانى بودند کفر پیشه که حج برایشان مفهوم نداشت. او به مجلس شراب و غنا و قمار و لهو و میمون بازى و ولگردى وابستگى بیشترى داشت تا چیز دیگر و روح خبیث او با اسلام و حج بیگانه بود.
انتهای پیام/