دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۵۵۹۵۸
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۵
یادداشت/ رمضان نوری تیرتاشی

سفر بی‌پایانِ مردِ سفر؛ محمدمهدی خلیل خلیلی در قاب فرهنگ ایران

سفر بی‌پایانِ مردِ سفر؛ محمدمهدی خلیل خلیلی در قاب فرهنگ ایران
آوای خزر: محمدمهدی خلیل خلیلی، مستندساز دغدغه‌مند و روایتگر هویت اقوام ایرانی، پس از دو دهه تلاش عاشقانه در قاب دوربین، در یازدهم تیرماه ۱۴۰۴ چشم از جهان فروبست؛ اما سفر فرهنگی‌اش به پایان نرسید، چراکه آنچه به تصویر کشید، سندی ماندگار از عشق به وطن و صدای جاودانه تاریخ شد.

آوای خزر ـ رمضان نوری تیرتاشی: در دیار دریا و دماوند، از خاستگاه خاک بهشهر، در سپیده‌دم نوزدهم آذرماه سال ۱۳۳۴، کودکی چشم به جهان گشود که نگاهش افق را می‌کاوید و دلش برای خاک ایران می‌تپید. نامش محمدمهدی، و نشانش خلیلی بود؛ مردی که ریشه در روح اقوام دواند و برگ‌برگ فرهنگ وطن را در قاب دوربین تصویر کرد.

او نه‌تنها آموزگار هنر، که پرورش‌دهنده ذوق و ذکاوت بود؛ نه صرفاً مستندساز، بلکه روایتگر هویت فراموش‌شده این سرزمین. صدایش، صدای صمیمی کوه بود و کلامش، کتیبه‌ای کهن از «کارمانیا». روایت‌های او، همچون چشمه زلال «سرخ‌او» خلیل‌شهر، جان می‌نواخت و دل می‌ربود.

بیست سال، کم نیست برای سفر. بیست سال با کوله‌بار دوربین و دل، از دامنه البرز تا دشت‌های کرمانشاه، از جنگل‌های هیرکانی تا سواحل بوشهر گام زد و قصه گفت. «از سرزمین شمالی» تا «در قلب کومش»، «به‌سوی ساوالان» تا «تاج زاگرس»، هر تصویرش لوحی از وفاداری به خاک بود، و هر واژه‌اش قباله‌ای از عشق به وطن.

همانی بود که با «اهل سفر» می‌خواست بگوید «گلستانم آرزوست»؛ دانای دردمندی که در مستند «نفس‌های آخر» فریاد زد:

«صحبت از پژمردن یک گل نیست!

وای، جنگل را بیابان می‌کنند!»

حتی در هنگامه درد و بیماری، دست از ثبت حقیقت برنداشت. آخرین نماهایش را در بوشهر، با تنی خسته، اما نگاهی روشن ثبت کرد؛ و این مرام مردی بود که مرگ را نیز مجاب کرد تا لحظه‌ای درنگ کند.

سرانجام، در یازدهم تیرماه ۱۴۰۴، سفر «مرد سفر» به پایان رسید؛ اما نه همچون مسافری گمنام، که چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان فرهنگ و ادب این سرزمین. پیکر پاکش در بهشهر، با بدرقه دل‌های داغ‌دار و دیده‌های نمناک، بر دستان پرمهر مردم شرق مازندران تشییع و به خاک سپرده شد. اما یادش، چون نسیم سحرگاهی بر کوه‌های شمال، جاودانه گشت.

وزیر میراث‌فرهنگی در پیامی، خلیلی را «صدای وجدان تاریخ» نامید؛ و چه درست گفت، که خلیلی نه‌فقط مرد سفر، که سفیر هویت بود؛ و اکنون...

در دفتری که نام خلیلی بر آن نقش بسته، سطرسطرش گواه عشق است؛ عشق به ایران، به مردم، به روایت؛ و ما، در سوگ او، نه‌فقط عزادار انسانی بزرگ، که دلتنگ صدایی هستیم که کوه را می‌خواند و تاریخ را روایت می‌کرد.

یادمان باشد؛

«تنها صداست که می‌ماند...»

خبرنگار: سعید منصوری
نظرات شما
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار