دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۷۴۶۶
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۰:۴۷
شعر در مورد پاییز نگاه شاعر است به فصلی که پا در طبیعت می گذارد و با رنگ خزان اعجاز می کند. گزیده اشعار درباره پاییز را در ستاره بخوانید.

آوای خزر: شعر درباره پاییز، از فصلی سخن می‌گوید که وقتی در طبیعت پا می‌گذارد، اعجاز کرده و سبزها را به زرد و نارنجی و سرخ تبدیل می‌نماید. پاییز همانند پادشاهی قدرتمند است که بر درختان و آب و هوا حکومت می‌کند و با دستوری هماهنگ حکم به سکون و پژمردگی می دهد. در مطلب حاضر شعرهایی زیبا درباره پاییز را مطالعه کنید.

عکس برگهای پاییزی - باران

 

شعر درباره پاییز در قالب سنتی

 

 

 

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

 

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن

نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

 

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب

نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران

 

حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می‌کوبد قدم

پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان

 

مولانا

~~~~~✦✦✦~~~~~


وزیدن گرفته‌ست باد خزان

به گوش آید از دور داد خزان

گل و سبزه و برگ‌های قشنگ

مباشید غافل ز یاد خزان

نخواهد ز بین شما هیچ یک

برد جان بدر از جهاد خزان

به سویی فتد هر یک از جمعتان

ز توفان تند ز یاد خزان

کنونی که هستید بر شاخه‌ها

به دور از گزند و عناد خزان

از این بزم جانبخش سودی برید

که محوش کند انجماد خزان

مهدی رستادمهر

اشعار پاییزی (زیباترین اشعار کوتاه پاییز)

~~~~~✦✦✦~~~~~

 


پاییز یک شعر است یک شعر بی‌مانند

زیباتر و بهتر از آنچه می‌خوانند

 

پاییز، تصویری رؤیایی و زیباست

مانند افسون است مانند یک رؤیاست

 

با برگ می‌رقصد با باد می‌خندد

در بازی‌اش با برگ او چشم می‌بندد

 

تا می‌شود پنهان برگ از نگاه او

پاییز می‌گردد دنبال او، هر سو

 

هرچند در بازی هر سال، بازنده‌ست

بسیار خوشحال است روی لبش خنده‌ست

 

مانند یک کودک خوب و دل انگیز است

یا بهتر از این‌هاپاییز، پاییز است

 

ملیحه مهرپرور

 

~~~~~✦✦✦~~~~~


تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم

چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی‌دانم

تو فکر خواب گل‌هایی که یک شب باد ویران کرد

و من خواب تو را می‌بینم و لبخند پنهانم

تو مثل لحظه‌ای هستی که باران تازه می‌گیرد

و من مرغی که از عشقت فقط بی‌تاب و حیرانم

تمام آرزوهایم زمانی سبز می‌گردد

که تو یک شب بگویی دوستم داری تو می‌دانم

عکس نوشته پاییز جان اخوان ثالث

 

شعر نو درباره پاییز


 

 

پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک

اینک، بر این کناره دشت، اینک

این کوره راه ساکت بی رهرو

آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک

آن کوچه باغ خلوت و خاموشت

از یاد روزگار فراموشت

پاییز جان! چه سرد،‌ چه درد آلود

چون من تو نیز تنها ماندستی

ای فصل فصل‌های نگارینم

سرد سکوت خود را بسراییم

پاییزم! ای قناری غمگینم

مهدی اخوان ثالث

~~~~~✦✦✦~~~~~


پاییز، این فصل زیبای سال

با غربتش آمده است

امروز برگی به زمین افتاد

و هرگز به شاخه برنگشت

وقتی دست‌های زرد برگ

به امید یافتن پناهگاهی

در آسمان خواب شاخه را می‌دید

درخت مرده بود

آری شروع راه پاییز است

 

~~~~~✦✦✦~~~~~


آرام شده‌ام

مثل درختی در پاییز

وقتی تمام برگ‌هایش را

باد برده باشد

رضا کاظمی

~~~~~✦✦✦~~~~~


دلم برای انارها تنگ است

برای دانه‌های سرخ و سفید

یاقوت‌های عاشق

منتظرم تا برگ‌ها زرد شوند

تا انارها سرخ شوند

و پاییز بیاید و همه عاشق شوند

پاییز بیاید و دلتنگی من شاید

با همه‌ برگ‌های خزان زده

کم کم بریزد

مجید مصطفوی

 

منتخب اشعار عاشقانه پاییزی

 

 

~~~~~✦✦✦~~~~~


پاییز را می‌خوانم

تا شاید باران بیاید

تا باز برویَد، زنده شود

امان از این آفتاب بی دریغ

هیچ ابری در آسمان نیست

در زندان گریه اسیر مانده‌ام

پاییز!

کجاست باران؟

کجاست باران؟

عکس نوشته پادشاه فصلها پاییز


آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

 

 

ابر با آن پوستین سردِ نمناکش
 

 

باغ بی‌برگی

روز و شب تنهاست

 

با سکوت پاکِ غمناکش
 

 

سازِ او باران، سرودش باد

 

جامه‌اش شولای عریانی‌ست
 

 

ور جز اینش جامه‌ای باید

 

بافته بس شعله زر تار، پودش باد
 

 

...

 

 
باغ بی ‌برگی

 

 

خنده‌اش خونیست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن

 

پادشاه فصل‌ها، پاییز
 

 

 

مهدی اخوان ثالث

 
~~~~~✦✦✦~~~~~

 

 
باد پاییز وزید و دل ما عاشق شد

 

عاشق برگ خزان و این همه زیبایی

 

من و تنهایی و آوارگی برگ خزان هم رنگیم
 

 

خالی از نیرنگیم

 

روی گلبرگ پریشان در باد می‌نویسم از عشق
 

 

می‌روم تنهایی در شبی بارانی

 

تا که سیراب شوم از می‌ ناب پاییز
 

 

باده را تا به سحر می‌نوشم از تب عشق

 

عشق را در قدحی می‌بینم که دلش بارانی است
 

 

می‌نویسم روی هر برگ خزان از غم دل

که چرا پنهانی است؟

که چرا این دل غم دیده من

 

 

شده لبریز ز عشق پاییز؟
 

 

غم من تنهاییست

 

دل من بارانی است
 

 

نسرین جهاندیده

 

~~~~~✦✦✦~~~~~


وقتی خزان می‌رسد

ناله‌های حزین سازی آشنا

با کشش یکنواخت

 

قلب مرا می‌نوردد
 

 

نمی‌خواهم گذر زمان را باور کنم

یک مرتبه صدای زنگ ساعت

 

مرا به خود می‌آورد
 

 

حس می‌کنم زمان خیال ایستادن دارد

 

خودم را آهسته به باد می‌سپارم
 

 

نسیم بداندیش

 

مرا چون برگی پژمرده با خود می‌برد
 

 

من در رنگ باخته خود

 

و رودخانه نزدیکمان غرق می‌شوم
 

 

 

محمد علی رستمی
 

 

انشا در مورد پاییز به سبک‌های مختلف

 


~~~~~
✦✦✦~~~~~


زمین سمفونی برگ‌هاست

نم می‌زند باران

بدجور بوی غربت می‌دهد این هوا

نبش قبر خاطرات مرده است انگار

فصل تنهایی‌ست

پاییز است، پاییز است حالا

فرشته فکور

~~~~~✦✦✦~~~~~


سهمِ باد و باران‌ند؛

برگ و شاخه‌های خشک

آبرویِ پاییزند؛

این انارهای سرخ

محمد مهدوی‏ اشرف

عکس نوشته ای باد چه در گوش طبیعت گفتی

 

تک بیت‌های ناب پاییزی

 

 

برگ از پی برگ بر زمین ریخته است

ای باد چه در گوش طبیعت گفتی؟

میلاد عرفان‌پور

~~~~~✦✦✦~~~~~


سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

قیصر امین پور

~~~~~✦✦✦~~~~~


پاییز شد که خاطره‌ها دوره‌ام کنند

فصل خزان، محاکمه دوره گردهاست

فرامرز عرب عامری

~~~~~✦✦✦~~~~~


ناف تو را با درد از روز ازل بستند

اردیبهشتی هم که باشی اهل پاییزی

سیدایمان سیدآقایی

~~~~~✦✦✦~~~~~


برگ‌ها از شاخه می‌افتند و تنها می‌شوند

از جدایی گرچه می‌ترسم، به من هم می‌رسد

مهدی مظاهری

~~~~~✦✦✦~~~~~


سرد و بی طاقت و یک ریز، دلم می‌لرزد

دو قدم مانده به پاییز، دلم می‌لرزد

الهام عمومی

~~~~~✦✦✦~~~~~


اردیبهشتم در تب ِ پاییز، گم شد

در برگ‌ریزان‌های وهم آمیز گم شد

حسنا محمدزاده

~~~~~✦✦✦~~~~~


مفهوم‌ترین ترانه پاییزم

از خش خش زرد برگ‌ها لبریزم

عظیمه ایرانپور

~~~~~✦✦✦~~~~~


برگ‌هایم ریخت بر روی زمین، یعنی درخت

خود به مرگ خویشتن، رای ِ موافق می‌دهد

کاظم بهمنی

عکس پاییز آمد در میان درختان

 

متن آهنگ پاییز آمد محمدرضا علیقلی

 

 

پاییز آمد

در میان درختان

لانه کرده کبوتر

از تراوش باران می‌گریزد

خورشید از غم

با تمام غرورش پشت ابر سیاهی

عاشقانه به گریه می‌نشیند

من با قلبی به سپیدی صبح

با امید بهاران

می‌روم به گلستان

همچو عطر اقاقی

لابلای درختان می‌نشینم

باشد روزی به امید بهاران

روی دامن صحرا لاله روید

شعر هستی بر لبانم جاری

پر توانم آری

می‌روم در کوه و دشت و صحرا

ره‌پیمای قله‌ها هستم من

راه خود در توفان

در کنار یاران می‌نوردم

دارم امید که دهد روزی سختی کوهستان

بر روان و جانم

پاکی این کوه و دشت و صحرا


باشد روزی برسد به جهان شعر هستی بر لب

جان نهاده بر کف

راه انسان‌ها را در نوردم

ره‌پیمای قله‌ها هستم من

راه خود در توفان

در کنار یاران می‌نوردم

در کوهستان یا کویر تشنه

یا که در جنگل‌ها

رهنوردی شاد و پر امیدم

شعر هستی

بودن و کوشیدن

رفتن و پیوستن

از کژی بگسستن

جان فدا کردن در راه حق است

سروده‌ سعید سلطانپور

انتهای پیام/1000
مطالب مرتبط
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
تارا محمودی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۶
0
1
پاییزانه

پاییز این مسافر غمگین رسیده است
بر قالی ِ قشنگ ِ زمین آرمیده است

پاییز ِ زرد، مثل غزالی گریزپا
از دستِ هجمه های زمستان رمیده است

آنقدر خسته است که از فرطِ خستگی
گویی که جاده های زمان را دویده است

در دست او طلوع انار است و پرتقال
پاییز در افق، گلِ خورشید چیده است

پاییز، روی بومِ غم انگیزِ روزگار
تصویرِ شاعرانه ی خود را کشیده است

مِهرش به دل نشسته و آبان و آذرش
مثل نسیم، در دلِ باران وزیده است!

پاییز عاشق است، شبیهِ تمام ما
یک قطره روی گونه ی زردش چکیده است...


#دکتر_یدالله_گودرزی
هانیه حمیدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
0
0
درود صفحه زیباتون و خوندم اینم چند بیت از اشعاری که دوست داشتم شما هم استفاده کنید تو صفحتون

چند بیت از اشعار دکتر فرامرز عرب عامری عزیز

از قسمت و حکمت ای خدا خسته شدم
اینبار برای من فقط معجزه کن

• از من پس از تو چیز زیادی نمانده است
جز چشمهای تر که به در خشک می شود

• بگو به خاطره هایت دگر خیالی نیست
شب گذشته دلم را عصب کشی کردم

• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها

• از نگاهم رفتی و دارد خدایی می کند
بغض های از رگ گردن به من نزدیکتر

• پای عرق اگر که نشستی سگی بخور
شاید زمان مستی آن با وفا شدی

• پختست روزگار چه آشی برای عشق
او می رود و من پرم از اشک پشت پا

• درد است که با نسیم سردی برود
آنکس که به خاطرش به طوفان زده ای

• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها

• فقط با شوق می خوانی و از دردم چه می دانی
تو جان می گیری از شعری که من را بارها کشته

• می دوختم زمین و زمان را به هم اگر
می خواستی به قدر سر سوزنی مرا

• چشمان تو دچار کدامین مخدر است
می بندی و جهان مرا درد می دهی

• عمر من صرف شد از عشق نفهمیدم هیچ
کاش می شد که تو دستور زبانم باشی
هانیه حمیدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۱۰ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
0
0
درود صفحه زیباتون و خوندم اینم چند بیت از اشعاری که دوست داشتم شما هم استفاده کنید تو صفحتون

چند بیت از اشعار دکتر فرامرز عرب عامری عزیز

از قسمت و حکمت ای خدا خسته شدم
اینبار برای من فقط معجزه کن

• از من پس از تو چیز زیادی نمانده است
جز چشمهای تر که به در خشک می شود

• بگو به خاطره هایت دگر خیالی نیست
شب گذشته دلم را عصب کشی کردم

• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها

• از نگاهم رفتی و دارد خدایی می کند
بغض های از رگ گردن به من نزدیکتر

• پای عرق اگر که نشستی سگی بخور
شاید زمان مستی آن با وفا شدی

• پختست روزگار چه آشی برای عشق
او می رود و من پرم از اشک پشت پا

• درد است که با نسیم سردی برود
آنکس که به خاطرش به طوفان زده ای

• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها

• فقط با شوق می خوانی و از دردم چه می دانی
تو جان می گیری از شعری که من را بارها کشته

• می دوختم زمین و زمان را به هم اگر
می خواستی به قدر سر سوزنی مرا

• چشمان تو دچار کدامین مخدر است
می بندی و جهان مرا درد می دهی

• عمر من صرف شد از عشق نفهمیدم هیچ
کاش می شد که تو دستور زبانم باشی.
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها