آوای خزر- رقیه توسلی: تازه از خواب بلند شده ام. ساعت ۹ صبح نشده هنوز. کله ام را کرده ام توی موبایل که استوریای بشدت غافلگیر و شگفت زده ام میکند. عجبا از سرعت انتقال اخبار! ینگه دنیا چه خبر است؟
خیر! نه مرگ ملکه انگلستان را میگویم، نه انتقال محکومان ایرانی از قطر به کشور، نه زلزله و تورنادو، نه برگشت جنجالی کیروش به تیم ملی و نه اعلام تحریمهای جدید usa علیه روسیه... خبر رسیده ابدا تلخ نیست، خیلی زیاد هم مسرت بخش است. فقط درصدی شوک زدگی دارد که آن هم شکرخدا انگار حل شده و به خیر گذشته است.
دوباره عکسها را تماشا میکنم. نوزاد زیبا و جان دلی پایش را گذاشته به این دنیا که اگر به حساب کتاب بود دو ماه دیگر باید میآمد. اما خب تقدیر چیز غریبی است. اول صبحی قلبم میافتد به ریتم تند و کلی قربان صدقه صورت سرخش میروم. قربان هفت ماهه عزیزی که فرسنگها دور است. عینکم را که میزنم و دقیق که میشوم میبینم روی پَرِ قنداق متولد نوشته اند؛ "سلام سلام. میدونم یک کم زود اومدم. اما خوش اومدم دیگه و اینا. راستی! نگفتم که. حسین آقا هستم، هشت ساعته از بلژیک... فعلا. "
میخندم... به جملات پر قنداق و به سورپرایزی که روزم را ساخت... میخندم و چشم هایم را آرام میبندم تا به خیلی چیزها فکر کنم... دیگر بین خواب و بیداری نیستم... هوشیارم... فامیل محترم، اول صحبی خوابم را تاراند... به نورسیدهای که قرار بود نوامبر تشریف بیاورد و حالا توی شهریور سروکله اش پیدا شده مگر میشود فکر نکرد؟... به وقت و ساعت و ماهی که تویش داریم نفس میکشیم... به پرستار اروپایی که چند ساعت پیش دور پابندی در زایشگاه بروکسل نوشت حسین... به این نام که فراوانی دارد در ایل و تبارمان... چهرهی سرخ و پف آلود نوزاد عجول میچرخد توی سرم و نمیشود فکر نکنم به نوادگان عموهایم، به پسرعمه ام، به خاله زاده ام، به فرزند دوساله پسردایی ام، به امیرحسین، محمدحسین، عطاحسین و علی حسینهای فامیل... به نسلی که قرار است بگویند که هستند؟ پیروان کدام دین؟ مسلمان زادههایی که فرقی نمیکند کجا، ایران، آفریقا، اروپا، هر گوشهی جهان، میخواهند روایتگر صاحب اسمشان باشند.
سنجاق
"صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله"