دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۲۹۶۵۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۲
سفری نیم‌روزی به بهشت پرندگان ایران/
میانکاله در محاصره‌ی
صدای پاراموتور پرنده‌ها را رنجور می‌سازد، رودخانه‌ای از فاضلاب ضعف را بر تالاب می‌نشاند، اعمال راهکارهای خلق‌الساعه میانکاله را گیج می‌کند، سیلاب‌های ورودی با انواع آلودگی قلب تالاب را نشانه می‌گیرد. لاشه‌ی پرندگان در آب و ساحل غم‌انگیز است. ترکیب دراماتیکی از حیات و ممات را می‌بینیم. فریاد "تراکسور" بلند است. میانکاله در محاصره‌ی "بوتولیسم" نفس‌نفس می‌زند.

آوای خزر، آزاده بابانژاد: آفتاب هنوز سفره طلایی و گرمابخش خود را بر زمین پهن نکرده بود، در اینکه هوای امروز جمعه 17 بهمن‌ماه 99 مه‌آلود باشد یا آفتابی تردید داشتم، نگاهی به آخرین پیامک سازمان هواشناسی مرا از دودلی رهانید. شب گذشته دوستانم از رفتن به تالاب میانکاله برحذرم داشتند.می‌گفتند خطرناک است، آلوده است. می‌دانستم محیط زیست با کمبود قایق مواجه است و باید راه دیگری برای بازدید پیدا می‌کردم اما برنامه تعیین‌شده‌ای داشتم، و شاید دیگر تا پایان سال فرصتی برای رفتن به زیست‌کره زیبایی که دوستش دارم پیدا نمی‌شد. مضافاً اینکه سوژه‌های داغی را که می‌شد در این زمان به‌دست آورم هرگز در وقت دیگری نمی‌توانستم شکار کنم.

سفر آغاز شد و سه ربع بعد به زادگاهم شهر تاریخی و خاطره‌انگیز بهشهر رسیدم. قرار بر این بود که به‌اتفاق آقای حرّ منصوری عبدالملکی یا بهتر بگویم "دیده‌بان میانکاله" به سمت ضلع جنوبی تالاب برویم. شب گذشته نیز با روابط عمومی اداره‌کل محیط زیست در این زمینه صحبت شد و صبح نیز حضورمان را به اطلاع رییس محیط زیست بهشهر رساندیم.

هرچه به مقصد نزدیک‌تر می‌شدیم هوای سرد دور می‌شد، یک روز خوب و به‌یادماندنی برای نیمچه تالاب‌نوردی و پایشی کنجکاوانه. به ضلع جنوبی در پلاژ گلوگاه که رسیدیم خودروی محیط زیست در حال بازگشت از گشت بود. مثل اینکه دقایقی پیش یک پایش میدانی از نوع سریع در اطراف ساحل انجام دادند و بازگشتند. از فاصله خیلی دور پرندگان را می‌دیدیم که مثل خطوطی رنگارنگ به نظر می‌رسیدند و صداهایی که حیات معصومانه‌ای را فریاد می‌زدند.

میانکاله در محاصره

وسایل را برداشتیم و بی‌معطلی به‌راه افتادیم، تلسکوپ آقای دیده‌بان نگاه جستجوگرانه‌ام را مضاعف کرد. نمی‌توانستیم به پرندگان نزدیک بشویم و تلسکوپ برای دیدن زیبایی‌ها و دیدنی‌های جمعیت پرندگان حرف ندارد.

"حرّ" برایم منطقه‌ای را شرح داد که روز نهم بهمن‌ماه با دیدن پروازهای مشکوک و غیرعادی چندین بهله عقاب دریایی دم‌سفید بر فراز جزیره، گزارشی را به مدیرکل محیط زیست استان و رییس محیط زیست بهشهر مخابره کرد. او بیم آن را داده بود که حادثه تلخ سال گذشته تکرار شود چه اینکه خیلی‌های دیگر معتقد بودند امسال هم "بوتولیسم" تکرار شود و شد.

میانکاله در محاصره

گرمای هوا پیکر زخمی تالاب را بیشتر نشان می‌داد، لاشه‌های چنگرها در ساحل به‌خوبی دیده می‌شد. این لاشه‌ها هرگز در آمار محیط زیست ثبت نمی‌شود. پرندگان نگون‌بختی که بر اثر بلع مواد آلوده به سم حاصل از یک باکتری به نام "کلستریدیوم بوتولینوم" فلج می‌شوند، آنها نه به جبر بلکه براساس یک قانونی طبیعی از دسته پرندگان طرد شده و خیلی زود تلف می‌شوند. آنها خود را یا به کنار تالاب می‌کشانند و در آنجا می‌میرند، یا در آب می‌میرند و با سنگینی جریان باد و همراهی امواج به ساحل می‌آیند و خوراک پرندگان شکاری یا حیوانات جزیره می‌شوند.

رسوبات ناشی از سیل گلستان و منتهی‌الیه شرقی مازندران در دو سال گذشته که روانه تالاب شدند "اظهر من الشمس" است و هیچ انکاری در آن نیست. و معلوم هم نیست که این زباله‌های سرگردان تا کی باید میهمان تالاب باشند و چون باری تحمیل‌شده بر شانه‌های آن سنگینی کنند.

پاهایم به شوق دیدن پرنده‌ها دردهایش را به فراموشی سپرد، چکمه‌ها از پاها محافظت می‌کردند و گاهی نیز در رسوبات می‌ماندند و اگر دیده‌بان راهنمایی نمی‌کرد خیلی سخت می‌شد خود را از زمین چسبنده رهانید. 

میانکاله در محاصره

دیدن فلامینگوها، چنگرها، عقاب‌ها، و قوها زیبا بود، نگاهت را که به سمت شمال روانه میکردی این مناظر دلفریب را می‌دیدی. وقتی به خود می‌آمدی و به اطراف و پشت سرت نظر می‌انداختی چشم‌هایت اندوهبار می‌شدند. این یک درام بی‌نظیر است!

تالاب غمگین بود. این تراژدی، عجیب آزاردهنده است. علاوه بر مرگ پرندگان مهاجر که به امید بقا آمده بودند اما تالاب میزبان خوبی برایشان نبود؛ لب‌های ترک‌خورده از خشکی و رسوبات، قلب جزیره را جریحه‌دار ساخت.

... دو ماشین اداری را دیدیم که تعدادی از سرنشینان را پیاده کردند و رفتند، یک وسیله نقلیه به نام "تراکسور" برای محیط‌های تالابی که علی‌صفر ماکنعلی رییس سازمان دامپزشکی کشور آن را برای عملیات پایش به مازندران گسیل داشته است را در تالاب دیدیم. آقای دیده‌بان از اهمیت این ماشین شبه‌جنگی گفت و اینکه تاکنون بسیار کارساز بوده است.

میانکاله در محاصره

"تراکسور" با آن پیکر تانک‌صفت مسافرانش را برداشت و آهسته آهسته می‌رفت. صدایش ترکیبی از تراکتور، تانک، تیلر و هلیکوپتر بود و گاهی فکر می‌کردی یک ترن است که "هو هو، چی چی"کنان از کنارت رد می‌شود.

آنها یک تیم محیط زیستی بودند که برای پایش و جمع‌آوری تلفات پرندگان مهاجر آمده بودند، روزهای زیادی است که تیم‌های مختلف از ادارات کل محیط زیست و دامپزشکی مازندران و ادارات مربوطه در بهشهر و گلوگاه و گاهاً بندرگز و گلستان به پایش در تالاب مشغولند.

اندکی بیشتر به پرنده‌ها نزدیک شدیم، با چشم مسلح بهتر می‌توانستیم رفتار پرندگان را ببینیم. اردک سرسبز آب‌بازی می‌کرد. چند قو با سرعت زیاد گویی که باید به خط پایان برسند از نگاهم گذشتند. فلامینگوها در یک خط سفید و صورتی پر از هیجان بودند. برخی روی یک پا ایستاده و استراحت می‌کردند. فلامینگوهای کوچک‌تر با آن نوک‌های صاف و کوچک حیات را در آب جستجو می‌کردند.

میانکاله در محاصره

چنگرها با آن پرهای سیاه در کنار اجتماع فلامینگوها خیلی توی ذوق می‌زدند، چند تایی دور از بقیه بودند و دیده‌بان می‌گفت: این پرنده‌ها حالشان خوش نیست و به‌زودی تلف می‌شوند، گرچه می‌شد تاحدودی به آنها نزدیک شد اما با همه ناخوش‌احوالی که داشتند وقتی خطر را حس کردند از ساحل فاصله گرفتند و به نقطه‌ای دیگر دور از دسترس ما و دسته چنگرها پرواز کردند تا گوشه عزلت برگزیدند.

دیده‌بان میانکاله خیلی خوب منطقه و پرندگان را می‌شناخت و به سؤال‌هایم پاسخ می‌داد، لاشه چنگرها که از آنها پر و تکه‌هایی استخوان بر جای مانده بود؛ در هر چند ده متر تمامی نداشت. ما حدود سه ساعتی را در این منطقه به کاوش پرداختیم.

جستجو در این نقطه از تالاب را برای یافتن جاذبه‌ها و سوژه‌های طبیعی دیگری ترک گفتیم و راهی ساحلی دیگر شدیم. دیده‌بان ماشینش "سپید" را نزدیک پلاژ و خیلی دورتر از ساحل پارک کرد. وسایل را برداشتیم. اینجا ساحل تالاب در جغرافیای"نوکنده" است در امتداد همان مسیر ابتدایی.

میانکاله در محاصره

دست‌اندازی به پناهگاه حیات وحش میانکاله در این قسمت کاملاً مشهود است، تاخت و تازها آنقدر است که خیلی راحت می‌توان در این نقطه ساخت و سازها آغاز و حیات‌خلوت پرنده‌ها را کاملاٌ نابود کرد. خشکی و لب‌های رسوب‌خورده‌ی تالاب در این نقطه هم فریاد می‌زند. پریشان‌حالی تالاب را حس می‌کردم.

"سالیکورنیا" بیش از هر چیز دیگری در این خشکی ممتد به من حس خوبی می‌داد، به یاد بخشی از درس علوم دوران ابتدایی درباره سبزینه یا کلروفیل می‌افتم و حالا هم چرخه فتوسنتزی که سالیکورنیا دارد. آنها گیاهان شوری‌پسند هستند و با آن شکل اسفنجی و ترکیبات آبدار، از معدود امیدهای جزیره‌اند و این پهنه وسیع را از ریزگردها مصون نگه می‌دارند.

آفتاب رو به داغی می‌رود و در این میان وزش باد ملایم و خنک در شبه‌جزیره روح‌نواز است. به سمتی می‌رویم که تنوع گونه‌های پرندگان بیشتر باشد. رسوبات حال میانکاله را خراب کرده است. در بین آنها انواع و اقسام زباله‌ها دیده می‌شود. کاش سیلاب خلیج را درنمی‌نوردید و اینهمه ارمغان شوم نداشت.

میانکاله در محاصره

پیمایش ادامه دارد. در ساحل نوکنده نیز لاشه‌هایی از پرنده‌های مهاجر دیده می‌شود، صحنه‌هایی که ماحصل قهر طبیعت و عملکرد نادرست انسان است. زیر لب همه عوامل طبیعی و غیرطبیعی که دست به دست هم داده‌اند تا پرنده‌ها در عذاب باشند را لعنت می‌فرستم.

گاهگاهی سرم را بالا می‌گیرم و به آسمان نگاه می‌کنم، آفتاب درست بالای سرمان است و هوای مطلوبی برای ادامه کاوش‌ها نصیب‌مان شده است. روز قبل یک تیم از عکاسان خبری به میانکاله آمده بودند. گویا هوا مه‌آلود بود و بچه‌ها آنطور که دلشان می‌خواست عکاسی نکردند. شنیدم که چند روز قبل‌تر از آن هم دستگاه "هلی شات" یکی از مستندسازان داخل آب سقوط کرده و هنوز پیدا نشده. این ازجمله اتفاقات غیرمترقبه‌ای است که برای عکاسان و مستندسازان ممکن است پیش بیاید.

هرچه به آب نزدیک‌تر می‌شویم، راه‌رفتن سخت‌تر می‌شود. چون رسوبات خیس‌خورده می‌خواهند پاهایت را ببلعند. کمی ایستادیم و با تلسکوپ پرنده‌ها را از نظر گذراندیم. پرواز شیک و رویایی آنها چقدر هیجان‌انگیز است. تعدادی از فلامینگوها مشغول تمیزکردن بال‌های خود هستند.

میانکاله در محاصره

صدای "تراکسور" از دور می‌آید، آنها از سمت سواحل جنوبی یعنی گلوگاه به سمت نوکنده می‌آمدند. فاصله‌شان با ما که در ساحل بودیم خیلی زیاد بود. از تلسکوپ خیلی بهتر می‌شد آنها را دید، یک کیسه سفید در قسمت جلویی تانک قرار داشت. تعداد سرنشینان 6 نفر بود و به نظر نباید این تعداد افراد بر روی آن می‌نشستند.

مقابل آنها یک کومه صیادی بود. فرصت خوبی برایشان فراهم شد تا کومه را تخریب کنند و این کار انجام شد. شکارچیان رحم ندارند و در فاصله‌های چند ده متری کومه‌های صیادی‌شان به‌پاست. در این پهنه وسیع اگر یک روز سرکشی انجام نشود، روز بعد صیادان کومه جدیدی ساخته‌اند. تعداد محیط‌بانان کم است و صیادها اما هیچ‌جوره کم نمی‌آورند.

به راهمان ادامه دادیم، آفتاب همچنان نورافشانی می‌کند. جلوتر یک قایق صیادی در انتظارمان بود. بد ندیدیم که خود را به آن برسانیم، تا هم از یک جای مطمئن پرنده‌نگری داشته باشیم و هم پایشی در پایش.

میانکاله در محاصره

چند شیء سیاه که گویی ردیف کنار هم چیده شده بودند ما را به شک انداخته بودند که شاید چنگرهای تلف‌شده باشند. اما تلسکوپ به ما نشان داد که آنها فقط کیسه‌های سیاه‌رنگ کوچک هستند. نمی‌دانم فلسفه بودنشان به آن شکل چه بوده است. تراکسور نفس‌زنان به پیش می‌آمد. دیده‌بان می‌گفت: احتمالاً آنها نیز خطای دید ما را مرتکب شوند و فکر کنند آن سیاهی‌ها چنگر است. نزدیک‌تر که شدند یکی از سرنشینان پایین پرید و همان چیزی که حدس زده بودیم اتفاق افتاد.

حالا که تراکسور اینهمه پیش آمد و سیاهی‌های گول‌زننده کمی از وقتشان را تلف کرده بود، بر و بچه‌های محیط‌بانی بد ندیدند جلوتر بیایند و آن کومه صیادی که خطرش کمتر از بوتولیسم نبود را تخریب کنند.

نزدیکتر که آمدند، از فاصله 100 متری برایشان دست تکان دادیم و خسته نباشید گفتیم، می‌گفتند امروز به نسبت روزهای دیگر تعداد کمتری تلفات داشتیم. خستگی در چهره‌شان پیدا بود. ساعت از 2 بعد از ظهر گذشته بود و آنها حدود 6 ساعتی را پایش داشتند. گرچه پایش کنجکاوانه ما یک‌ساعت زودتر از آنها آغاز شده بود.

میانکاله در محاصره

تا امروز 20 بهمن‌ماه 99  که این خبر را می‌نویسم، روابط عمومی اداره‌کل حفاظت محیط زیست در نهمین اطلاعیه خود در خصوص تلف‌شدن غیرعادی پرندگان مهاجر در تالاب میانکاله، تعداد لاشه‌های جمع‌آوری شده را 2 هزار و 881 مورد اعلام کرده است. و این البته هیچگاه آمار تلفات نیست.

بر فراز ضلع جنوب شرقی خبرهایی‌ست. یک پاراماتور در حال پرواز بود و پرنده‌ها را حسابی می‌ترساند. این استرس برای پرندگان اصلاً خوب نبود و آنها را دچار ضعف می‌کرد. پیدا بود که جزیره غیر از بوتولیسم عوامل دیگری هم دارد که مرگ تدریجی پرنده‌ها را رقم بزند. این تراژدی واقعاً تلخ و دردآور است.

دیگر وقت بازگشت بود، خود را از رسوبات چسبنده به جای مطمئنی رساندیم. از دور همچنان پرواز پاراموتور و فرار پرندگان مهاجر را می‌دیدیم. در مسیرمان به نهر آب رسیدیم. یک گله گوسفند که از پلاک روی گوش‌هایشان مشخص بود برای خود اصل و نسب و شناسنامه دارند؛ از کنار رود می‌گذشتند. کمی دورتر آن‌طور که یکی از چوپانان می‌گفت، دامداری قرار داشت. او این را هم به گفته‌هایش اضافه کرد که این نهر آب قبلاً کوچکتر و نیزاری بود و بخشی از فاضلاب‌های نوکنده از همین مسیر وارد تالاب می‌شوند.

میانکاله در محاصره

او راست می‌گفت. لایروبی رودخانه‌های منتهی به تالاب گرچه ظاهراً اقدام مناسبی است اما از بین بردن نیزار‌ها که تصفیه‌خانه طبیعی هستند کار اشتباهی بود. زیرا جایی که از آن سخن می‌گوییم میانکاله است با شکنندگی‌ها، حساسیت‌ها و قواعد بین‌المللی خاص خود.

سر و صدای پاراموتور قطع نمی‌شد، دیده‌بان فریادی بر سر پرنده کشید. او نباید سبب ترس پرندگان مهاجر می‌شد. می‌توانست مسیر دیگری را برای پروازش انتخاب کند. الان که این خبر را می‌نویسم چند روزی از تالاب‌نوردی ما گذشته است. آقای منصوری عبدالملکی در صفحه اینستاگرامش فیلم و تصویر فرد پرنده را منتشر کرد و او هم از کارش پشیمان شد. اگر جمعه پیش رو باز هم هوس نکند بر فراز پرندگان چرخ بگیرد و آن حرکات آکروباتیک را اجرا کند، معلوم می‌شود که قلباً پشیمان شده است.

خداحافظی از تالابی که دوستش دارم سخت است. خیلی چیزها را در این نیم‌روز خاطره‌انگیز از نظر گذراندیم؛ آن شور و غوغای پرندگان سرحال و بانشاط را، قوهای آوازه‌خوان زیبا را، فلامینگوهای رعنا و اردک‌های رنگارنگ و شیطنت‌های معصومانه‌شان را، چنگرهای همه‌چیزخور و بانمک را، همراهی آفتاب و باد فرح‌بخش ساحلی را، "سالیکورنیا"های نجات‌بخش و مقاوم، ساحلی که حرف‌های زیادی داشت و آن "تراکسور" کار راه‌انداز را.

میانکاله در محاصره

و فراموش نمی‌کنم لب‌های ترک‌خورده تالاب را که نمی‌دانم وقتی به‌یکباره 1300 لیتر برثانیه آب از سد "گلورد" به آن برسد چه حالی خواهد شد! آن رسوبات شکنجه‌آور، اکسیژنی که نیست، آن زباله‌های انسان‌ساز، آن صدای پاراموتور که قلب پرنده‌ها را تکان می‌داد و آن رودخانه‌ی تهدید را، که هر کدام‌شان یک "بوتولیسم فرهنگی" مسلم هستند.  

و چقدر تلخ است وقتی به یاد می‌آورم آن چنگرها و فلامینگوهایی که بوتولیسم سیستم ایمنی بدنشان را خیلی ضعیف کرده بود و در حال تلف‌شدن بودند.

می‌خواهم همچنان امیدوار باشم. امید به اینکه روزهای خوب در انتظار تالاب بین‌المللی میانکاله است.

انتهای پیام/ 1001

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علیرضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۰۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۰
0
0
عالی
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین اخبار