آوای خزر/ برخلاف همیشه! این بار خوشبختانه یا بدبختانه اینگونه گرفتاریها تنها مخصوص ما ایرانیان نبود و کموبیش همه جهان درگیر کمبود این نیازمندیها و افزایش بهای آنها بودند. در همان روزهای پرفشار، خبرهای سلسلهواری هم میآمد از انبارهایی پر از همین نیازمندیها که میتوانست جان بسیاری را از مرگ یا دستکم از استرس مرگآور برهاند و این خبرها شده بود نمک روی زخم همه!
شاید سادهترین قانون اقتصاد، اصل بنیادین «عرضه و تقاضا» باشد؛ میزان تقاضا بر افزایش یا کاهش تولید و البته بهای کالا تأثیرگذار است. در روزها، هفتهها و حتی ماههای کرونایی، تقاضا برای نیازمندیهای بهداشتی و خدمات پزشکی بهناگاه افزایش یافت و منطق بازار هم میگوید تولید و بهای آن نیز باید افزایش یابد و این افزایش تا جایی ادامه مییابد که بازار به تعادل برسد؛ اما نکتهای که همواره چالشبرانگیز بوده و همچنان در مهمترین بحثها در گستره اقتصاد و البته اخلاق خودنمایی میکند، «ماهیت و نوع کالا» است. گمانی نیست که نمیتوان منطق یا قانونی را که برای یخچال، تلویزیون، خودرو و... کارایی دارد، بدون کموکاست برای کالاهایی که پیوند ناگسستنی با جان انسان دارند، به کار برد. خدماتی مانند بهداشت، درمان و آموزش و تا اندازهای امنیت، کالاهای عمومی بوده و کمی و کاستی یا دسترسی همگانی به آنها و فراگیری عادلانهشان، سرراست بر زیست مادی و غیرمادی انسان مؤثر است و باید با احتیاط بیشتری برای آنها قانون گذاشت. البته این موضوع محل گفتوگوهای اقتصادی-اخلاقی، نهتنها در میان دوقطبی سوسیالیست - لیبرالیست، بلکه در دایره توجه اقتصاددانان لیبرالی مانند جان رالز و پیروانش بوده و هست.
یکی از نئولیبرالهایی که از اخلاق در اقتصاد سخن گفته و میگوید، «مایکل سندل» است. سندل در یکی از پرخوانندهترین کتابهایش به نام «آنچه با پول نمیتوان خرید»، با زبانی آسان و مثالهایی روان و در دسترس، چیرگی خشن و خشک اقتصاد بدون اخلاق را به چالش کشیده است. او در این کتاب نوشته: «ارزشهای بازاری گاهی ارزشهای دیگر را ارزشهایی که باید حفظ کنیم، از میدان به در میکند... بعضی چیزهای خوب زندگی ما اگر صورت کالا پیدا کنند، فاسد میشوند و ارزششان را از دست میدهند... باید ببینیم چیزهایی از قبیل بهداشت، آموزش، زندگی خانوادگی، هنر یا تکالیف مدنی را چگونه ارزشیابی کنیم. اینها مسائل اخلاقی و سیاسی است، نه صرفا اقتصادی. ما معتقدیم فروختن این چیزها ارزش غلطی به آنها میبخشد و نگرش اشتباهی را اشاعه میدهد؛ اما واقعیت این است که چالش اخلاقی و سیاسی که ما امروزه با آن مواجهیم، بسیار دامنهدارتر و درعینحال، پیشپاافتادهتر است: بازاندیشی در نقش و نفوذ بازار در امور اجتماعی ما، روابط انسانی و زندگی روزانه ما ». گرچه جامعه، سیاست و اقتصاد ما در هیچیک از قالبهای حکمرانی در جهان امروز نمیگنجد، اما شوربختانه منطق خشک و خشن بازار و اقتصاد بدون اخلاق و قدرت بدون نظارت پول، دامن نهچندان پاک خویش را در همه گسترههای زیستیمان گسترانده و یکهتازی میکند. گمانی نیست که در این گیرودار، بیش از هر چیز باید پاسدار ارزش اخلاقی جامعهمان باشیم؛ ارزشهایی که بیش از هر جای دیگر، در حوزه بهداشت، درمان و آموزش، بهعنوان کالاهای عمومی، خودنمایی میکنند. بیگمان پول، نه آنکه بد باشد، اما چنان جذابیتی دارد که میتواند همه روابط را به سود خود دگرگون و جایگزین کند که شوربختانه در روزهای نخستین کرونا آسیبهای خشن این حضور را در گستره بهداشت و درمان با پوست و تنمان حس کردیم و چشیدیم.
انتهای پیام/1005