به گزارش آوای خزر، برخی بر این باورند که به دلیل پیامدهای منفی ترس و واهمه فراگیر در چنین موقعیت هایی در این زمینه باید محتاط تر عمل کرد و تاجایی که ممکن است به مدیریت اطلاع رسانی در این زمینه پرداخت . منظور از مدیریت اطلاع رسانی نیز انتشار اخبار رسمی و تایید شده از سوی مراجع مربوطه و انکار کردن برآوردهای غیر رسمی و گزارش های مردمی است. مدافعان این دیدگاه به دلیل تاثیر منفی ترس و یاس عمومی بر نظم اجتماعی و روند عادی امور و گاه حتی تاثیر منفی این روحیه بر مقاومت در برابر این بیماری، از هر نوع تغییر ذایقه افکار عمومی در این زمینه استقبال میکنند و بر ایجاد فضای شاد و پر انرژی و انتشار اخبار امید بخش و محدود کردن اخبار منفی در این زمینه تاکید دارند.
در مقابل کسان دیگری با توجه به شیوع سریع و ناشناخته بودن ویروس کووید ۱۹ جنبه جدی تر و ترسناک تر ماجرا را برجسته می کنند و معتقدند در شیوه اطلاع رسانی و مواجه رسانه ها با این بیماری به هیچ وجه نباید در ارایه توصیه های لازم در این زمینه کوتاهی کرد و باید با جدیت و وسواس تمام مردم را به رعایت کامل آن فرا خواند و همه واقعیت های موجود را هر چند تلخ و دلهره آور به اطلاع مردم رساند. ترس از نظر این دسته باعث رعایت بیشتر و ایجاد جدیت لازم در این زمینه می شود و اگر از روز نخست ورود این بیماری یا حتی قبل از آن این رویه در اطلاع رسانی در پیش گرفته میشد اکنون شاهد جدی نگرفتن ماجرا از سوی مردم نبودیم.
حقیقت آن است که این موضوع مانند سایر موضوعات اجتماعی امری پیچیده و دارای ابعاد مختلف است و نمی توان به راحتی حکم بر درستی یک نظر در این زمینه کرد. مسایل و پدیدههای اجتماعی همواره باید با نظر به کلیت آن لحاظ شوند. بنابراین می توان گفت هر دو دیدگاه بهره ای از حقیقت دارند. اما آنچه مهم است توانایی عملیاتی در برنامه ریزی و اجرای این تصمیم گیری پیچیده به نحوی است که هیچکدام از این دو حقیقت فروگذاشته نشود.
متاسفانه در نوع مواجه رسانه ای با این بیماری جدید فراگیر در کشورمان مشاهده می شود که گاه یکی از دو جنبه یاد شده به قیمت تقویت جنبه دیگر کمرنگ و ضعیف تر شده است تا جایی که به عنوان مثال به خصوص در تلویزیون در برخی برنامه ها از جمله بخش خبری بیست و سی که بیننده بیشتری نیز دارد حس جدیت و ترس عقلانی لازم به بیننده منتقل نمی شود و محتوای برخی گزارش ها مایل به نوعی شوخی با موضوع و اصطلاحا پرداخت «فان» به ماجرا شده است. اهمیت این موضوع به اندازه ای است که اخیرا در تحلیل دلیل نوع رفتار مردم با این بیماری و جدی گرفته نشدن آن از سوی جامعه علاوه بر مساله نزدیکی نوروز و برخی عادات دیرینه مناسب این ایام (از جمله خرید نوروزی و دید و بازدیدها) بر همین حس شوخی و طنز ناروای منتقل شده نیز به عنوان عاملی مهم یاد میکنند.
از نظر این تحلیل گران وقتی رویکرد رسانه ای تلویزیون در برخی برنامه های مهمتر و پر بیننده تر این پیام را (یا ازسوی مدیریت کنندگان این بحران یا از سوی خود رسانه) به مخاطب منتقل می کند که این ویروس به زودی از پا می افتد و با تغییر فصل از بین می رود یا مرگ و میر آن فقط دامن سالمندان را میگیرد و ... طبیعی است که عده ی زیادی را به این رفتار سوق می دهد که جریان عادی زندگی را در پیش گیرند گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
متاسفانه نوع برخورد مدیریت کلان این ماجرا در دولت نیز به این امر دامن زده و برخی اظهار نظر های عجیب از جمله ادعای عادی شدن اوضاع درست در همان هفته اول پیک این بیماری بر این برداشت صحه گذاشته است!
نکته جالب تر اینکه این سردرگمی گاه منجر به صدور پیامهای متناقض از سوی رسانه ها نیز شده است. مثلا یکی از متخصصان محترم جامعه پزشکی که چندی پیش در یک برنامه تلویزیونی از موضع پرهیز از ایجاد ترس و واهمه عمومی سخن می گفت هفته بعد در گفتگو با یک روزنامه دولتی از ابتلای ۳۰ یا ۴۰ درصد مردم تهران به این بیماری خبر داد که البته بلافاصله نیز تکذیب شد !
بدیهی است که ترس فلج کننده از این بیماری ریشه در واقعیت ندارد اما پیامدهای منفی شوخی گرفتن و سهل انگاری دربرخورد آن نیز غیر قابل انکار است چیزی که در محتوای برخی گزارش های تلویزیونی دیده میشود.
انتهای پیام/1005